🎶 🥤چهل و یکمین قلپ! ✍️خاطره: خانم مریم برزویی دیشب داشتم برای همسرم از کتاب تعریف میکردم. وقتی چند روایت را برایش خواندم، سر ذوق آمد و خاطره گویی‌اش گل کرد. رفت به روزهای کودکی و تجربه اولین درآمدش. روزهایی که مادر همسرم برای این که بچه‌های قد و نیم قدش جلوی چشمش باشند و آتش نسوزانند، برایشان کار جور میکرده. 🍭 یک روز فرفره میساخته. یک روز کشک درست میکرده. یک روز با مشارکت خودشان شیرینی میپخته. بعد هم یک سبد میوه چوبی برایشان آماده میکرده تا محصولاتشان را رویش بچینند و جلوی در خانه بفروشند. همسرم تعریف میکند اولین دستمزدش از فرفره فروشی بوده. دانه آخرش را که فروخته، پول‌هایش را تا زده و گذاشته توی جیبش. بعد هم بدو بدو رفته سر خیابان محله، دم مغازه رادیو فروشی. تا غروب نشسته که مغازه باز شود. بعد هم با پول هایش رادیویی که مدت‌ها انتظارش را میکشیده خریده. مقداری هم پول کم آورده که با مغازه دار شرط کرده فردا با فروش لواشکها برایش می آورد. بعد از بیست وچند سال از آن روز، الان آن رادیو توی قفسه کتابخانه‌مان دلبری میکند. 📎بعداز خاطره‌گویی همسرم به این فکر کردم باخواندن و پخش این کتاب، میتوانیم چالش اولین درآمد بین بچه ها راه بیندازیم و بروند سراغ پدر و مادرهایشان خاطره جمع کنند. شاید هم اصلا خودشان بشوند موضوع چالش و اولین کسب و کارشان را توی همین تابستان راه بیندازند! 📌 کتاب «چهل قُلپ کار» به همت «خانه همبازی» براساس خاطرات شرکت‌کنندگان فراخوان «اولین درآمد» جشنواره مردمی فیلم عمار منتشر شده است. 💢سفارش باتخفیف ۱۵درصد: raheyarpub.ir 🆔 @hambazi_tv