📚قسمت بیست و دوم: 🔻مدال افتخار بر سینه غدیر🔻 💫خدای من❗️ 🔷چه بِرکه زیبایی❗️ 🔹چه آب باصفایی❗️ 🔷قربان بزرگی خدا بشوم که در دل کویر ، برکه‌ای به این زیبایی درست کرده است❗️ 🔹من کنار برکه می‌روم و از آب زلال آن سیراب می‌شوم و شکر خدا را به جا می‌آورم .🙏 🔷به راستی که این عرب‌ها چه زبان شیوایی دارند❗️ 🔹حتما می‌گویی چرا❓🤔 🔷آنها چه اسم خوبی برای این برکه انتخاب کرده‌اند: 💫 غدیر خُم❗️ 🔹حق داری از من سؤال کنی که معنای کلمه خُم چیست❗️ 🔷خوب حالا که سؤال کردی باید کمی حوصله کنی تا برایت توضیح دهم . 🔹وقتی تو جارو به دست بگیری و خانه🏡 خودت را حسابی تمیز کنی آن وقت هر کس به خانه تو نگاه کند می‌گوید : این خانه ، تمیز شده است .😊 🔷امّا اگر یک دوست عرب زبان داشته باشی، وقتی خانه تمیز تو را ببیند می‌گوید : خُمّ .👌 🔹منظور او این است که این خانه بسیار تمیز شده است .😄 🔷خوب ، اکنون به این برکه زیبا نگاه کن❗️آب این برکه چقدر زلال و صاف است❗️ 🔹اگر بخواهی اسمی برای اینجا بگذاری چه می‌گویی❓🧐 🔷درست حدس زدم❓ اسم پیشنهادی شما این است : بِرکه زلال . 🔹امّا اینجا سرزمین حجاز است و همه به عربی سخن می‌گویند ، پس ما باید این اسم شما را به عربی ترجمه کنیم .۸۲ به نظر شما ترجمه عربی برکه زلال چه می‌شود❓ 🔷درست ترجمه کردی : غدیر خم❗️ 💫دوست خوبم❗️ دیگر وقت نیست ، کاروان باید به حرکت خود ادامه دهد . 🔹کاش فرصتی بود تا کمی اینجا می‌ماندیم و صفا می‌کردیم❗️👌 🔷من نمی‌توانم از آبیِ این آب، چشم برگیرم❗️ 🔹ساعت حدود نه صبح است ، ولی ما نمی‌توانیم اینجا بمانیم ، ان‌شاءاللّه برای نماز ظهر در منزلگاه بعدی توقّف خواهیم کرد❗️۸۳ 🔷عدّه‌ای مشک‌ها را پر از آب می‌کنند و به کاروان ملحق می‌شوند . 🔹پیامبر در حالی که بر شتر خود سوار است به برکه می‌رسد . 🔷صدایی به گوش پیامبر می‌رسد : 💫 «یَـأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ...: 💫 ای پیامبر❗️آنچه بر تو نازل کرده‌ایم برای مردم بگو که اگر این کار را نکنی، وظیفه خود را انجام نداده‌ای 😳و خداوند تو را از فتنه‌ها حفظ می‌کند .»۸۴ 🔹وعده خدا فرا می‌رسد ، خدا می‌خواهد کنار این آب ، مردم را با ولایت آشنا سازد .۸۵ 🔷همان گونه که آب این برکه ، تشنگان کویر را جانی تازه می‌بخشد ، ولایت علی(ع) هم تشنگان مسیر کمال را جانی دیگر خواهد بخشید .👏 🔹مردم از آیه مهمّی که بر پیامبر نازل شده است خبر ندارند . 🔷صدای پیامبر سکوت صحرا را می‌شکند : 💫«شتر مرا بخوابانید❗️ به خدا قسم ، تا دستور خدای خویش را انجام ندهم از این سرزمین نمی‌روم .»۸۶ 💫همسفرم❗️ 🔹 اینجا سرزمین مقدّسی است ، خدا اینجا را برای بیعت مردم با علی(ع) انتخاب کرده است . 🔷سرزمین عرفات، شایسته این نبود تا جشنِ ولایت علی(ع) در آنجا برگزار شود ، امّا این سرزمین شایستگی دارد تا آیینه تمام نمای ولایت شود . 🔹شتر پیامبر را به زمین می‌خوابانند و پیامبر از شتر پیاده می‌شود . 🔷چهره پیامبر از خوشحالی می‌درخشد ، هیچ کس پیامبر را تا به حال این‌قدر خوشحال ندیده است . به خدا قسم ، هیچ قلمی✏️ نمی‌تواند این شادی پیامبر را به تصویر بکشد❗️ 🔹مردم ، همه در تعجّب هستند😳 ، آنها نمی‌دانند چرا پیامبر دستور توقّف داده است . 💫همسفرم❗️یادت نرفته که جمعیّت این کاروان ، ۱۲۰ هزار نفر است! 💫نگاه کن❗️ 🔷 اوّل کاروان چند کیلومتر جلوتر از ما هستند ، خیلی‌ها هم هنوز از ما عقب‌ترند ، من فکر می‌کنم که طول این کاروان چندین کیلومتر بشود .۸۷ 🔹باید صبر کنیم تا همه به اینجا برسند . 🔷پیامبر دستور می‌دهد تا چند سوار نزد او بروند ، پیامبر به آنها دستور می‌دهد تا به همه کسانی که جلوتر رفته‌اند خبر بدهند که برگردند .🗣 🔹همچنین پیامبر عدّه‌ای را می‌فرستد تا به آنهایی هم که عقب هستند خبر بدهند که زودتر خود را به اینجا برسانند ، همه باید کنار این غدیر جمع بشوند . ... 🍃🌼🍃🌼🍃 @amoozeshmaaref