📚قسمت بیست و چهارم:
#روی_دست_آسمان
🔻شکوه یک نماز در تاریخ🔻
🔶همه مسلمانان در صفهای منظّم ایستادهاند و منتظرند ظهر بشود تا با پیامبر نماز بخوانند .🤲
🔸آنها میدانند که پیامبر میخواهد برایشان سخنرانی مهمّی بکند.📢
🔶در این میان به پیامبر خبر میرسد که عدّهای از مردم از جمعیّت فاصله گرفتهاند و در این اجتماع بزرگ شرکت نکردهاند .🤨
💫خدایا❗️مگر آنها سخن پیامبر را نشنیدهاند که همه باید برای نماز جمع شوند❓❗️🧐
💫آری ، فرستادگان پیامبر بارها و بارها در میان جمعیّت اعلام کردهاند که همه باید در نماز شرکت کنند .
🔸آنها از بزرگان قریش هستند ، پس چرا آنها از مسلمانان جدا شدهاند❓
🔶من فکر میکنم که آنها فهمیدهاند پیامبر امروز چه هدفی دارد ، برای همین میخواهند بهانهای برای فردای خود داشته باشند .😠
🔸چه بهانهای بهتر از اینکه بگویند ما سخنان پیامبر را در روز غدیر نشنیدیم❓❗️
💫همسفرم❗️
به نظر شما باید چه کرد🤔❓
🔶من به سمت آنها میروم تا با آنها سخن بگویم ، امّا وقتی به آنها میرسم ، میبینم آدمهای معمولی نیستند ، اینها بزرگان قریش هستند .
🔸در این میان ،پیامبر علی(ع) را به حضور میطلبد و به او میگوید :
💫 «علی جان❗️به سوی آن گروه برو و آنها را به سوی ما بیاور» .
🔶علی(ع) حرکت میکند و به سمت آنها میرود .
🔸بعد از لحظاتی . . . همه آنها نزد پیامبر هستند .😳
🔶نمیدانم چه میشود که آنها به این زودی از تصمیم خود منصرف میشوند
آنها از هیبت و شجاعت علی(ع) میترسند ، میدانند که علی(ع) در اجرای دستور پیامبر کوتاهی نمیکند👌 .۹۷
🔸اکنون دیگر همه مسلمانان جمع شدهاند و آماده خواندن نماز هستند .
🔶پیامبر سجّاده خویش را کنار منبر میگستراند و آماده نماز میشود .
💫اللّه اکبر❗️
🔸این صدای اذان است که به گوش میرسد .۹۸
💫چه منظره زیبایی❗️
یک بِرکه آب ، درختان با شکوه و شکوه نماز جماعت❗️
🔶اینجا غدیر خم است ، ظهر روز هجدهم ماه ذی الحجّه ، سال دهم هجری .
#ادامه_دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
@amoozeshmaaref