یا فاطر ای برکت جاری شده بر عصر وزمان ها از تو چه بگویند قلم ها و زبان ها ؟ روح تو چنان است که در وصف نیاید راه تو چنین است که لنگ است توان ها تمثیل کجا قدرت تفسیر تو دارد ؟ تشبیه کجا طاقت تصویر تو دارد؟ عالم همه چون ذره ی افتاده به پایت خورشید کجا قدرت تکثیر تو دارد ؟ آن گردش تسبیح تو منظومه ی شمسی است نزدیک ترین قله به زهرای دعا کیست ؟ گویند که خیر تو چه بود ه ست و کجا هست؟ گوییم که این خیر کثیر است کجا نیست ؟ ای زلف پریشان بشر را تو نوازش ای کوثر اندیشه و ای روح نیایش ما دست به دامان که باشیم به جز تو؟ ای مادر امید و برازنده ی خواهش سخت است که باور شود آیینه شکسته سخت است بدانم که شدی از همه خسته سخت است بدانم که تو در می زدی و خلق در را به روی مادر این سلسله بسته تنها نه که بستند تو را نیز شکستند تنها نشکستند که از یار گسستند تنها نگسستند که ثابت شد از اول این جرگه حرامی صفت و رنگ پرستند حیف از تو که چشمی به تماشات نیاید حیف از من انسان که تو را یار نخواهد حیف آن همه گلها که تو در باغ نشاندی صد حیف بهاری که دمی بیش نپاید ای زلف پریشان بشر را تو نوازش ای کوثر اندیشه و ای روح نیایش ما دست به دامان که باشیم به جز تو؟ ای مادر امید و برازنده ی خواهش @hamedentezam