دوستان با سلام متن زیر از کتاب جاذبه و دافعه حضرت علی نوشته معلم شهید استاد مرتضی مطهری می باشد... خواندن آن خالی از لطف نیست 👇
✅شخصی از یاران امام علی(ع) که با مشاهده «جنگ جمل» در تمییز حق از باطل به حیرت افتاده بود- محضر امير المؤمنين شرفياب شد و گفت: آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه، شخصيتهايى مانند آنان از بزرگان صحابه رسول الله بر باطل اجتماع كنند؟ آيا اين ممكن است؟
امام(ع) در پاسخ او سخنى دارد كه دكتر طه حسين، دانشمند و نويسنده مصرى مىگويد:
بعد از آنكه وحى خاموش گشت و نداى آسمانى منقطع شد سخنى به اين بزرگى شنيده نشده است.
فرمود:«انَّكَ لَمَلْبُوسٌ عَلَيْكَ، انَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاقْدارِ الرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اهْلَهُ»؛ سرت كلاه رفته و حقيقت بر تو اشتباه شده حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمىشود شناخت. اين صحيح نيست كه تو اول شخصيتهايى را مقياس قرار دهى و بعد حق و باطل را با اين مقياسها بسنجى: فلان چيز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چيز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف؛ نه اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند. اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند. يعنى بايد حقشناس و باطلشناس باشى نه اشخاص و شخصيتشناس؛ افراد را با حق مقايسه كنى اگر با آن منطبق شدند شخصيتشان را بپذيرى والّا نه. اين حرف صحیح نيست كه آيا طلحه و زبير و عايشه ممكن است بر باطل باشند؟
در اينجا على(ع) معيار«حقيقت» را خود «حقيقت» قرار داده است و روح تشيع نيز جز اين چيزى نيست.