روایت من از جلسه شورانگیز دانشجویان دانشگاه قم با دکتر بهادری جهرمی قسمت دوم و نهایی: راستش اینجا کامم تلخ شد. چرا برخی دانشجویان ما باید از برخی از دانشجویان دانشگاه شریف رونویسی کنند؟ آِیا این صحیح است که خواسته جامعه دانشجویی ما هم طبقاتی منتقل شود. من با دانشجویانم از آرمان‌های بزرگتری سخن گفته‌ام. از ۸۰۰ میلیون گرسنه تحت سیطره نظام سرمایه‌داری. از میلیاردها نفر آفریقایی و آسیایی که کشورهایشان همین امروز هم مستعمره هستند. حتی در خود ایرانم، از جریان‌های مالی بزرگ و فاسدی که اتفاقا در همین ماجراها آتش‌بیار معرکه می‌شوند و خاوری و سلبریتی تولید می‌کنند. شاید این دوستان این درد دل‌های مرا نشنیده‌اند و شاید هم من آن ها را کم شنیده‌ام که نمی‌دانم که «درست است که سقف خواسته آن‌ها این باشد که با جنس مخالف غذا بخورند!». من آزادی را آرمانم در مبارزه با استعمار می‌دانم و بخشی از دانشجویانم در کلیشه‌های ساخته شده در شبکه‌های اجتماعی. این یعنی من استاد کم شنیده‌ام و کم شنیده شده‌ام. این یعنی من و دانشجویم باید بیشتر صحبت کنیم. شاید هم من اشتباه می‌کنم. یا این که آیا مجازم تصور کنم که جمع اندکی هم در این میان بودند که دانشجوی من و ما نبودند؟ قضاوتش با خود آن‌ها. به هرحال، دانشجویان دانشگاه ما بهترین‌های ایرانند بدون شک. راستی، آن‌جایی که علی از سلما گفت و از تحریم داروهایش، خاطرات سه ساله این طفل، بر سر من هم آوار شد. خودش چه کشید نمی‌دانم. عکس سلما که هنوز تصویر زمینه گوشی‌اش است. ☘کانال تحلیل های اقتصادی دکترحمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi