▫️چالش اندیشورزی مگاترندهای جامعه ایرانی انتخابات اسفندماه ۱۴۰۲ بار دیگر نشان داد که «جامعه‌ی ایران دستخوش تغییرات فرهنگی-اجتماعی مهمی است» که باید گفت نظام حکمرانی و نخبگان سیاسی، نه تنها توجه چندانی به آن ندارند، بلکه همچنان می‌خواهند به شیوه‌ی سنتی زمام‌ امور را در دست داشته باشد. 👈 شاید همین هم موجب گسست بیشتر بین جامعه و ساختار سیاسی شده است. ▫️پس به یک معنا، مهم‌ترین و فوری‌ترین کاری که نظام سیاسی باید در یکی دو سال پیش‌رو انجام دهد، شناخت دقیق از این تغییرات، و پیش‌بینی "روندهای آینده" است. 🔸️از این حیث، به نظر می‌رسد ما حداقل با سه "مگا ترند" در نسبت با جامعه‌ی ایران مواجهیم. البته مشخص است بخشی از آن‌ها، متأثر از فضای تحولات شگرف بین‌المللی در فرهنگ، سیاست و سبک زندگی مخصوصا در یکی دو دهه‌ی اخیر است: ۱. تکثرگرایی: جامعه‌ی ایران، جامعه‌ی متکثر و متنوعی از حیث فرهنگی و سیاسی است. هرچه از دهه‌های ابتدایی انقلاب فاصله می‌گیریم، این تکثر پررنگ‌تر شده است. ✔️ پس تقسیم‌بندی‌های سنتی سیاسی، دیگر جوابگوی این جامعه نیست. نه چپ و راست دیگر محلی از اعراب دارد، و نه دوگانه‌‌های کهنه‌ی اصولگرا و اصلاح‌طلب. ¶ برای شناخت جامعه‌ی ایران، باید از این دوگانه‌های قدیمی عبور کرد. ✓ اگر این تکثر را بتوان " تکثر همگرا" کرد، یقینا موجب پیشرفت کشور خواهد شد، و اگر تبدیل به "تکثر واگرا" شود، جامعه با انواع و اقسام بحران‌های اجتماعی و امنیتی مواجه خواهد بود. ۲. نفوذ بالای شبکه‌های اجتماعی: ▫️ضریب نفوذ اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در ایران از میانگین سطح عمده‌ی کشورها بالاتر است. 👈 این یعنی مردم ایران، بیشتر و بهتر از بسیاری از کشورهای دیگر، در جریان تحولات روز جهانی قرار دارند. ¶ شاید برای همین هم‌ هست که دائما در حال مقایسه‌ی وضعیت زندگی خود با سایر مردم، مخصوصا "مو بلوندهای چشم‌آبی" هستند. ▫️پس معلوم است که ناتوانی دولت‌ها در تأمین نیازهای یک زندگی نرمال یا موضوعاتی مثل فیلترینگ، نارضایتی گسترده‌ای به همراه داشته باشد. ▪️روی دیگر سکه‌ی نفوذ بالای اینترنت این است که پس ایرانی‌ها بیشتر از مردم سایر کشورها، در معرض خطرات و آسیب‌های ناشی از آن قرار دارند. ❗️در یک جامعه‌ی شبکه‌زده، یک شایعه یا دروغ، خیلی زودتر و راحت‌تر بسط و انتشار پیدا می‌کند. 📍 در چنین فضایی، بیان یک چنار و پاجوش، می‌تواند سرنوشت‌ یک انتخابات را تا حد زیادی تغییر دهد. ۳. کاهش قدرت ساختارهای رسمی: به دلیل موارد عدیده و از جمله گسترش شبکه‌های اجتماعی، از نقش ساختارهای رسمی تولید و توزیع قدرت کاسته شده و در عوض، ساختارهای غیررسمی معنای بیشتری به خود گرفته‌اند. 👈 این روزها، یک فوتبالیست درجه چندم، به برکت شبکه‌های اجتماعی می‌تواند تبدیل به لیدر یک شورش اجتماعی شود. ▪️یا یک سخنران عامه‌پسند، می‌تواند برای مجلس، لیست انتخاباتی صادر کند. 👈 در حقیقت مرجعیت فکری و فرهنگی، دیگر در دست نهادهای سنتی نیستند. 🔸️به این سه موضوع، البته می‌توان موارد دیگری را هم اضافه کرد. ¶ به نظر می‌رسد نظام حکمرانی و نخبگان سیاسی-فرهنگی ما، این سه خصیصه را باید به درستی فهم کنند. اگر‌ بداند برای آنکه افراد بیشتری از جامعه در مسائل سیاسی- اجتماعی چون انتخابات مشارکت داشته باشند، باید با مکانیسم‌ هایی، "تکثر" بیشتر نامزدها را رقم‌ بزند، و اگر بداند که با قوانین و ساختارهای قدیمی، نمی‌توان این جامعه‌ی شبکه‌زده را اقناع کرد، و اگر بفهمد که لیست‌های انتخاباتی، مرجعیت خود را در دنیایی که مناسبات اجتماعی آن‌ بیش از دولت‌ها در دست بلاگرها و اینفلوئنسرها و... است از دست داده، آنگاه شاید در نوع تعامل خود با جامعه، بتواند تغییراتی ایجاد کند. ❗️ بدون فهم این مناسبات، نمی‌توان از مردم، انتظار مشارکت بالا داشت. ▫️حامیمی عزیز شما چطور فکر می کنید ؟ ✓ به ما بگویید [ @bashgah_admin ] باشگاه رسانه دانشگاهیان روایت آنسوی ماجرا | @onsoo_ir