چند روزی بود که میدیدم که همسرم درمورد یه مشکل مالی زیاد حالش خوب نیست.‌.. چیزی هم به من نمیگفت تا اینکه بلاخره سکوتش شکست و یه کم باهام درموردش صحبت کرد... قبل از اینکه حرفش تمام بشه میخواستم مثل همیشه شروع کنم منم حرف بزنم و حرف بزنم و حرف بزنم...... مثلاً سوال ازش بپرسم که چی شد که اینجوری شد...؟ یا راهکار بهش بدم: -خب فلانکارو بکن یا خودمو تایید کنم: -دیدی بهت میگفتم این کارو نکن یا سرزنشش کنم: -چرا همون موقع تا دیر نشده بود اقدام نکردی؟ یا قضاوتش کنم: -حتماً به اون خاطر اینجوری شد یا بهش برچسب بزنم: -ضعیف نباش... یا جلوی احساساتشو بگیرم؛مثلاً بگم: -غصه نخور..ناراحت نباش‌.. یا حتی برعکسش که خیلی بزرگ کنم قضیه را یا حتی بشم کاسه داغتر از آش... نه...خودمو کنترل کردم و هیچکدوم از این کارها رو نکردم✋ میدونید چه کار کردم؟ 👈فقط گوش دادم بهش... با تمام وجود گوش کردم به حرفاش... و هیچی نگفتم... فقط آخرش بغلش کردم و یه جمله بهش گفتم: چه موقعیت سختی... همین... بعدشم سعی کردم اون شب یه کم بیشتر هوای دلشو داشته باشم و حتی آرامشو برقرار کردم تو خونه تا آروم بخوابه باووور کنید 👈خیلی وقتها بهههترین کار ،هیچ کاری نکردنه و هیچ حرفی نزدن... چقدر اینجوری دفعات بعد بیشتر مایل میشه که باهام حرف بزنه همون مردی که اصلاً اهل حرف زدن نیست... ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜