👇👇 هنوز کلامش تمام نشده بود که پرستاری از بخش بیرون زد و با لحنی عصبی گفت: -خانم داری چی کار می کنی؟ ... پاشو ببینم ... چه خبرته ... اینجا مثلا بخش مراقبت های ویژه ست ... ای بابا... و رو به علیرضا گفت: - اقا ببرش بیرون ... عجب آدمایی پیدا میشنا ... زری هیکلش را به زحمت از زمین بلند کرد و با حرص گفت: -هی خانم پرستار نفست از جای خوش بلند میشه ... اونی که اون جا خوابیده شوهر منه... نون آوره خونه م ... این ذلیل مرده رو می بینی این باعثشه ... همه چی از زیر گور این بلند میشه ... و بی توجه به همه به سمت او رفت .. اما صدای عمه گفتن ها علیرضا او را در جا خشک کرد ... علیرضا خشمگین مقابلش ایستاد و گفت: - چی کار می کنی عمه ... گناه حریر چیه ؟ حسین آقا سکته کرده ... @hamsardarry 💕💕💕