📝 لابه لای آشفتگی ذهنم ، پرده های ابهام را کنار زدم، من کجا آمده ام ...؟ در پی کشف وجود خویش ، فرسنگها را سپری کردم ‌، تا با دلی غمگین ، بغضی سربسته، زخم های پینه بسته ، قلبی شکسته، رهسپار مسیری شدم که نمی‌دانستم در جست و جوی چه هستم...؟ اما این را خوب میدانم که میهمان امام رئوفی هستم که میهماندار خوبیست...💚 چهل روز در پی کشف حقیقت وجود خویش بودن ، دریای معرفت است ، اما براستی از کدام معرفت سخن میگویم...؟🌱 ناگهان با شنیدن صدای دلنشین اذان ، دیدگانم خیره شد ، به گنبدی که کبوترهایش دل هر زائری را میلرزاند...🕊اشک در دیدگانم حلقه زد ، براستی که چگونه مرا دعوت کرده ای ...؟ من با کوله باری از گناه ، دیدگانی گریان ، قلبی رنجور ، دلی زار آمده ام ، آمده ام تا ضامنم باشی ...💔 شرمسارم که نامت را بر زبان جاری کنم ، تو بگو من چه کنم ...؟ من در پی گمشده ام آمده ام ...🕊 ضمانت زائر گنهکارت را میکنی ...؟🥲 تو پناه منِ بی پناه باش ، تو امید منِ ناامید باش ، تو مرحم زخم هایم باش ، تو بگو من چه کنم ، تا شفاعت بکنی در حرمت ...؟🥲 من که حُرمت شکستم ، نمک خوردم و نمکدان شکستم... حُرمت چادر مادرت را شکستم ... 🤍 عهد میبندم که دگر کج نروم ، عهد شکسته و بیراه نروم... تو شفاعت کن ، من جان میدهم... تا ابد نذر جوادت میدهم...تو مرا از در خانه ات مران ، عهد میبندم که خادمت شوم ، خاک پای زائرت شوم ...🕊 تو بگو من چه کنم ...؟🕊💚 ۱۴۰۱