‏دویست روز از عملیات ‎ گذشته و جهان به وضوح دگرگون شده است. در تمام این ماه‌ها صدا از سنگ درآمده اما از دانشگاه‌های ایران فریادی در محکوم کردن جنایت صهیونازی‌ها و حمایت از ‎ برنخاسته است. دانشجویان دانشگاه‌های ایران تنها این حقیقت را به اثبات رسانده‌اند که فهم‌شان از سیاست تا چه اندازه پروژه‌ای و منحط است. این روزها به فوران شور و خشم شرافتمندانه‌ی دانشگاه‌های آمریکای شمالی علیه نسل‌کشی در ‎ که نگاه می‌کنیم، حسرت می‌خوریم که چرا حتّی یک بیانیه‌ی خشک و خالی در همبستگی و قدردانی از آزادگی این دانشجویان، از دانشگاه‌های ایران بیرون نیامده است. جنبش دانشجویی در ایران دیری‌ست که مرده است و آن‌چه که باقی‌ست، تحرّکات زامبی‌وار کالبد توخالی این ناجنبشک است که قارچ‌های امپریالیستی در آن لانه کرده و به مثابه سیستم عامل آن، برنامه‌ریزی‌اش می‌کند و گهگاه به حرکت‌اش وامی‌دارد. جنبش دانشجویی مرده است؛ مرده باد جنبش دانشجویی تا ابد، اگر چیزی جز حنجره‌ی اجاره‌ای پروژه‌های ضدّمیهنی و ضدّبشری علیه ستمدیدگان جهان نباشد. پ.ن: این رشته‌توئیت را در حوالی ۱۶ آذر روز دانشجو نوشته‌بودم. ‎