🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸
#خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_بیست_و_نهم
#هنر آسمانى در
#اوج مى ماند 🌺🌸🌸
نگاه كن، حَسّان، شاعر توانمند عرب به سوى پيامبر مى آيد.
وقتى او روبروى پيامبر قرار مى گيرد چنين مى گويد: «اى رسول خدا! آيا اجازه مى دهى شعرى را كه امروز در مدح على سرودهام بخوانم؟ ».
پيامبر لبخندى مى زند و به او اجازه مى دهد.
حَسّان سينه اى صاف مى كند و با صداى بلند شروع به خواندن مى كند: «يُناديهِم يَومَ الغَديرِ نَبيُّهُم/ بِخُمٍّ وَاَكْرَمَ بِالنَّبيِّ مُنادِيا...پيامبر در
روز غدير با امّت خويش سخن گفت و تو مى دانى هيچ سخنگويى گرامى تر از پيامبر نيست، او از امّت خود پرسيد: مولاىِ شما كيست؟، همه مردم در پاسخ گفتند: خدا و شما، مولاى ما هستيد و ما همه، گوش به فرمان تو هستيم، سپس پيامبر رو به على (ع) كرد و گفت: اى على! از جاى خود برخيز كه من تو را امام و جانشين بعد از خود قرار داده ام».۱۳۴
شعر حسّان تمام مى شود، پيامبر به او نگاه مى كند و مى گويد: «اى حسّان، تا زمانى كه با شعر خود ما را يارى كنى از جانب فرشتگان يارى خواهى شد».۱۳۵
به راستى كه هنر مى تواند حقيقت را ماندگار كند و تا قيامت، شعر حسّان از يادها فراموش نخواهد شد، كاش من و تو هم با زبان عربى آشنايى بيشترى داشتيم و مى توانستيم زيبايى اين اشعار را بهتر درك كنيم.
اين شعر آن قدر در كام عرب ها، زيبا و دلنشين است كه ديگر ممكن نيست از ذهنها پاك شود، اين شعر در طول تاريخ همچون خورشيدى در آسمان ولايت خواهد درخشيد و روشنى بخش راه آزادگان خواهد بود.
اگر اجازه بدهى، من در اينجا آرزويى بكنم: كاش همه ما، اين شعر را حفظ مى كرديم! اين شعر، يكى از سندهاى ولايت و امامت است.
📚منابع:
۱۳۴.الملل والنحل، أبو الفتح محمّد بن عبد الكريم الشهرستاني (ت ۵۴۸ ه)، بيروت: دار المعرفة، ۱۴۰۶ ه.
۱۳۵.مناقب آل أبي طالب (مناقب ابن شهر آشوب)، أبو جعفر رشيد الدين محمّد بن علي بن شهر آشوب المازندراني (ت ۵۸۸ ه)، قمّ: المطبعة العلمية.