هدایت شده از حرم
شب چهارم محرم... نذر طفلان حضرت زینب... وقت آن گردیده در جام بلا ساغر شوید پیش مرگ آن که هست از جان من بهتر شوید زودتر خواهید اگر تا اذن جنگیدن دهد دست بر دامان مهر حضرت مادر شوید یا دهید او را به بازوی ورم کرده قسم یا که مداح دلِ خونینِ پشت در شوید ای به قربان قد و بالایتان، مردی شدید با توسل شیرتان دادم که شیر نر شوید تا مبادا از خجالت جان دهد، دائی حسین وقت رفتن خیره بر چشمان من کمتر شوید هر چه باشد مادرم، دل کندن من مشکل است خون دل ها خورده ام تا این قَدَر دلبر شوید شیر من هرگز نباشد بر شما یک دم حلال لحظه ای در راه جانبازی اگر مضطر شوید می فرستم ذوالفقارم را به میدان بلا یا علی گویان بتازید از دو سو، حیدر شوید نذر کردم تا که سرهاتان فدای عشق باد نذر کردم تا به پای سرورم بی سر شوید من ندیدم مثل او داغ جوانم را هنوز جان مادر پیش چشمم زودتر پرپر شوید دوست دارم دشت لبریز از جوانانم شود از علی اکبر حسابی اربا ارباتر شوید دوست دارم این بدن ها تربت صحرا شوند سجده گاه نعل اسب و نیزه و خنجر شوید ما رایت فی البلا الا جمیلای منید حتم دارم در میان موج خون محشر شوید وعده دیدار ما وقت اسارت روی نی در مسیر شام و کوفه سایه این سر شوید