🥀بسم رب الحیدر کرار علیه السلام🥀
#قصهشب
#قسمتچهلونهم
✍ حضرت فاطمه سلام الله علیها این چنین سخن میگوید:
ــ علی جان ! تو باید در مرگ من صبر داشته باشی ، یادت هست در روز آخر زندگی پدرم ، او به من وعده داد که من زودتر از همه به او ملحق خواهم شد ، اکنون موقع وعده پیامبر است . علی جان! اگر در زندگی از من کوتاهی دیدی ببخش و مرا حلال کن .
ــ ای فاطمه! تو نهایت عشق و محبّت را به من ارزانی داشتی ، تو با سختیهای زندگی من ساختی ، تو هیچ کوتاهی در حقّ من نکردی .
ــ علی جان ! از تو میخواهم که بعد از من با فرزندانم ، مهربانی بیشتری داشته باشی، بعد از من با دختر خواهرم ، اَمامه ، ازدواج کن ، زیرا او با فرزندان من مهربان است .
ــ فاطمه جان ! تو به زودی حالت خوب میشود و شفا مییابی .
ــ نه ، من به زودی نزد پدر خود میروم ، علی جان ! من وصیّت دیگری هم دارم .
ــ چه وصیتّی ؟
ــ بدنم را شب غسل بده، شب به خاک بسپار ، تو را به خدا قسم میدهم مبادا بگذاری آنهایی که بر من ظلم کردند بر سر جنازه من حاضر شوند ، آنهایی که مرا با تازیانه زدند ؛ محسن مرا کشتند نباید بر پیکر من نماز بخوانند .
ــ چشم ، فاطمه جان ! من قول میدهم نگذارم آنها بر پیکر تو نماز بخوانند .
ــ علی جان ! من میخواهم قبرم مخفی باشد .
ــ چشم ، فاطمه جان !
ــ علی جان ! از تو میخواهم که خودت مرا غسل دهی و کفن نمایی و در قبر بگذاری ، علی جان ! بعد از آنکه مرا دفن کردی، بالای قبرم بنشین و قرآن و دعا بخوان ، تو که میدانی من سخت مشتاق تو هستم و چقدر شیدای صدای دلنشین تو هستم! علی جان ! به سر قبرم بیا، چرا که دل من به تو انس دارد .
ــ فاطمه جان ! من وصیّتهای تو را انجام میدهم ، ولی من هم چند خواسته از تو دارم .
ــ چه خواستهای ؟
ــ اگر من در حقّ تو کوتاهی کردم مرا حلال کنی و ببخشی ، دیگر این که وقتی نزد پیامبر رفتی سلام مرا به او برسانی
اشک در چشمان حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام حلقه میزند ، بغض راه گلوی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را میبندد ، حضرت فاطمه سلام الله علیها منتظر است تا حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام سخن خود را تمام کند .
میدانم که تو هم منتظر هستی ، به راستی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام چه میخواهد بگوید ؟
ــ فاطمه جان ! وقتی نزد پدر خود رفتی مبادا از من پیش او شکایت کنی .
خدایا ، منظور حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام از این سخن چیست ؟
آری ، او بغضی نهفته در گلو دارد ، او اشک میریزد و نمیتواند سخن بگوید ...
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فقط گریه میکند ، سر حضرت فاطمه سلام الله علیها بر سینه اوست ، حضرت فاطمه سلام الله علیها ، امانت خدا در دست او بود ، حضرت فاطمه سلام الله علیها ، تمام عشق حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بود ، امّا دشمنان با عشق حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام چه کردند ؟ در مقابل چشم حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام ، او را تازیانه زدند ، سیلی به صورتش زدند ، پهلویش را شکستند و او برای حفظ اسلام صبر کرد ، پیامبر صلی الله علیه و آله از او خواسته بود که در همه این بلاها صبر کند . او به پیامبر صلی الله علیه و آله قول داده بود ، باید بر سر قول خود باقی میماند .
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نگاهی به صورت حضرت فاطمه سلام الله علیها میکند ، میبیند که حضرت فاطمه سلام الله علیها گریه میکند ، به راستی چرا حضرت فاطمه سلام الله علیها گریه میکند ؟ او که به زودی به آرزویش که رهایی از قفس دنیا بود میرسد ، پس چرا اشکش جاری شده است ؟
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام رو به او میکند و میگوید:..
( ادامه دارد ان شاء الله...)
#گزارشتحلیلیهجوم به بیت وحی🥀
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻