* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۱۱۷  می‌خواهند نور خدا را با دهان خاموش کنند فکر میکنن خاموش میشه ولی نور خاموش شدنی نیست کسی نمی تونه اصلا نور رو از بین ببره و حقیقت هم همین رو بعد از ۱۴۰۰ سال اثبات کرده! با وجودی که اسلام در شرایطی ظهور کرد که منطقا باید از بین می رفت چون پشتیبانی نداشت در ابتدا اما والله متم نوره خدا نورش را تمام و کامل میکند یعنی اون چیزی که باید رو دقیقا اونجوری که باید رقم میزنه! اگر چه کافران را خوش نیاید... تا امروز کسی نتونسته با یه کتاب چنین انقلابی به پا کنه من بعد هم نمیتونه! آیه ۶۱ پیامبر خدا بر حسب خلق نیکویی که داشت با امت خیلی مدارا می کرد و سعی می کرد جز در جایی که حکم خدا باشه حرفشون رو گوش کنه و باهاشون تعامل کنه که احساس استبداد بهشون دست نده و وقتی حکم خدا میاد بدون شائبه گوش کنن و روح شورا دردشون نهادینه بشه اما یک عده از این سوء استفاده میکردن و وقتی از پیامبر درخواستی می‌کردن و پیامبر قبول میکرد در خلوت پیامبر رو مسخره می‌کردن و می‌گفتن اذنه اذن یعنی گوش یعنی هرچی بگیم گوش میکنه و خداوند در این آیه این کلید واژه پنهانشون رو آشکار میکنه که ثابت کنه اولا از چیزهایی که شما تو خلوت می گید من خبر دارم و دوما این طور نیست که اون از شما میترسه یا زود باوره و به حرفتون گوش میکنه پیامبر امر به قضاوت باطنی نداره و با شما راه میاد و مدارا می کنه که البته جنبه ش رو هم ندارید! خب تموم شد به نظرم... کتایون با شگفتی گفت: چه زود! خب حالا که اینطوره من امشب برم و فردا با وسایلم بیام که سه شنبه رو هم بیخود از کارم نیفتم! سری به موافقت تکان دادم: _باشه فقط یه لیست برات مینویسم بی زحمت بخر مواد شوینده ست! البته پولشو حساب میکنم فکر نکنی اینا رو بخری کارم باهات تمومه! فردای همون روز از تعطیلات به نحو احسن استفاده کردیم و در آستانه ی سال نو یه خونه تکونی خیلی اساسی کردیم اون روز یکی از جذاب ترین روزهای عمر پنج ساله در غربت من بود روزی که از صبحش تا غروبش کار کردیم خندیدیم و به غرغرهای کتایون گوش کردیم! به هر حال گذشت و کتایون به منزل نقلی ما اثاث کشید چهارشنبه همون هفته هم سال شمسی تحویل میشد با هم سفره هفت سین چیدیم و با هم سالمون رو تحویل کردیم سالی که به نظر می اومد بابد برای هر سه ما سال مهمی باشه!