🌑 روضه جناب عبدالله بن الحسن علیه السلام مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد ملک تهران در سال 1383 قمری می فرمود: برويم جایى كه بتوانيم امام زمان علیه السلام را پيدا كنيم. بهترين جاها، دور و بر امام حسين علیه السلام است؛ كربلاى امام حسين علیه السلام است. آنقدرى كه امام حسين علیه السلام دل ما را برده، صد برابر دل امام زمان علیه السلام را برده است. من عقيده‌ام این است: رویى كه اشك امام حسين علیه السلام را دارد، در مقابل خدا و پيغمبر آبرو دارد، عزّت دارد، حرمت دارد. حسین بن علی علیه السلام در گودال افتاده. خون، جلوی چشمانش را گرفته. گرد و خاك‌ ها بالاى خون ‌ها نشسته. يك وقت نگاه كرد ديد «عبدالله» مي ‌آيد. يك پسر بچّه كوچك که از امام حسن علیه السلام باقى مانده است. او همان سالِ رحلت امام حسن علیه السلام به دنيا آمده و سه چهار سال از قاسم كوچكتر است. اين بچّه از خيمه بيرون آمده. يك وقت زينب کبری علیهاالسلام ديد عبدالله روانه شده است. هر چه خواست جلوی او را بگيرد ممكن نشد. گفت مي‌ خواهم نزد عموى بزرگوارم بروم. امام حسین علیه السلام خون‌ ها را از جلوی چشمانش پاك كرد. ديد عبدالله است و می گوید: عمو جان! بلند شو به خيمه برويم. عمو! چرا از خيمه بيرون آمدى؟ همينطور كه بچّه با عمو صحبت مي ‌كرد يك لامذهبى آمد شمشير را حواله كرد. آقازاده دستش را جلو گرفت و گفت: «... يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ! أَ تَقْتُلُ‏ عَمِّي؟» ای خبيث ‌زاده! مي ‌خواهى عموى مرا بكشى؟! دست را جلو آورد. شمشير اين خبیثِ بي ‌دين وارد شد. رسيدن شمشير همان و دست آقازاده از بدنش جدا شد. دست به پوست آويخته شد. يك كلمه گفت و دل امام حسين علیه السلام آتش گرفت. بچّه در صدمات، مادرش را صدا مي ‌زند. بر عكس، اين آقازاده ، همین كه شمشير وارد شد، دست آقازاده به پوست آويخته شده، يك مرتبه صدا زد: «يا عمّاه!» واى عمو! (سخنرانی های مسجد ملک، ماه رمضان 1383 قمری، مجلس شانزدهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»