༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️ • قسمت - دویست • پنجاه- پنج✔️ 📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️ 📕📗🔍🔎📘📙 ✔" معجزات حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان حیات پدر بزرگوارشان" ✍..اولین و تنها حکایت منتخب از این عنوان ، از مجموع 10 حکایت دلنشین این فصل (سعی شد یکی از کوتاهترین حکایات انتخاب شود و به ذکر ترجمه اکتفا گردد) ، از منابع غنی ✨شیعی بیان میگردد : ...👤...ابراهیم بن محمد بن فارس نیشابوری می گوید : ✴️ زمانی که عمرو بن عوف والی ای که دشمن سرسخت اهل بیت علیهم السلام بود و حرص بر کشتن شیعیان داشت ، تصمیم به قتل من گرفت و از این موضوع با خبر شدم ، ترس شدیدی به من دست داد ، از این رو با خانواده و دوستانم وداع کردم و به سوی خانهء حضرت امام حسن العسکری علیه السلام روانه شدم تا با ایشان وداع کنم و تصمیم داشتم فرار کنم ؛ هنگامی که خدمت آن حضرت رسیدم پسری دیدم که در کنار حضرتش نشسته که چهره اش مانند ماه شب چهارده می درخشید ، و من به قدری از نور و درخشش صورت او متحیر شدم که فکر فرار و ترس را فراموش کردم ؛ در این حال بودم که فرمود : 💠 ای ابراهیم ! فرار نکن که خداوند تبارک و تعالی تو را از شر او حفظ خواهد کرد. بر حیرتم افزوده شد و به حضرت امام حسن العسکری علیه السلام عرض کردم : 🔰آقای من ! خداوند مرا فدای شما گرداند ، این کیست که مرا از آن چه در دل دارم خبر داد⁉️ فرمود : ❇️ او پسرم و خلیفهء پس از من است و اوست کسی که مدتی طولانی غایب خواهد شد و پس از اینکه زمین پر از ظلم و جور شد ظاهر می شود و آن را از عدل و داد پر خواهد نمود. نام او را سؤال کردم ؛ فرمود : ❇️ او هم نام و هم کنیهء حضرت رسول خدا صلی الله علیه واله است و بر احدی روا نیست تا زمانی که خداوند ، دولت و سلطنت او را آشکار نساخته او را با نام و کنیه اش نام بَرَد ، تو نیز ای ابراهیم آنچه امروز از ما دیدی و شنیدی از غیر اهلش پوشیده دار ؛ سپس من بر آن دو امام و پدرانشان درود فرستاده و در حالی که به فضل خدای متعال پشتگرم و به آنچه از صاحب الزمان علیه السلام شنیده بودم امیدوار بودم ، از محضرشان خارج شدم ؛ عمویم علی بن فارس به من مژده داد که معتمد برادرش ابواحمد را فرستاد و به او دستور داد عمرو بن عوف را بکشد ؛ ابو احمد نیز در آن روز او را گرفت و بند از بندش جدا کرد ؛ و الحمدلله رب العالمين. 📕📗🔍🔎📘📙 ✔️ کفایة المهتدی ذیل ح۳۲ ص۱۲۲ ✔️ کشف الحق ص۳۲ ح۷