گفته بود: به علي بگوييد بيايد.
علي هم اطاعت کرده بود و سه شنبه، پنجم ذيحجه وارد مکه شده بود.
حج پايان گرفت. فرشته وحي آمد و گفت: «نبوت تو به پايان رسيده است. اسم اعظم و آثار علم و ميراث انبياء را به علي بن ابيطالب بسپار که او اولين مؤمن است. من زمين را بدون عالمي که اطاعت من و ولايتم با او شناخته شود، و حجت بعد از پيامبرم باشد، رها نخواهم کرد.»
بحار الانوار، ج ٢٨، ص ٩۶
فرشته وحي بار ديگري هم نازل شد. آنگاه که آمد و لقب «اميرالمؤمنين» را براي علي بن ابي طالب آورد.
غدير، منطقه نسبتاً هموار و وسيعي بود که کمي قبل از محل تقاطع مسيرها قرار داشت و جمعيت تا قبل از اين که وارد مسير شهرشان شوند، مي توانستند آن جا اتراق کنند.
در اين سرزمين آبگيريهاي متعددي به عنوان ذخاير آبي وجود داشت که مي توانست محل مناسبي براي اجتماع مردم باشد.
قرار بود سه روز آنجا بمانند. مردمي که پيش رفته بودند، برگردند و مردمي که عقب مانده بودند، برسند.
مردم خيمه زدند و هي از همديگر پرسيدند: چه خبر است؟ قرار است نبي خدا چه بگويد؟
خطبه غدير آغاز شد... پر شور و پر مغز...
«هر کس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر بوده ام، اين علي هم به او صاحب اختيارتر است. خدايا دوست بدار هر کس علي را دوست مي دارد و دشمن بدار هر کس علي را دشمني دارد. ياري کن هر کس او را ياري کند و خوار کن هر کس او را خوار کند.»
گفته بود: «اين علي» ... و نه کسي ديگر!
گفته بود: «حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.»
حالا قرار است همه اين حرف ها را من به فرزندم بگويم و تو به فرزندت برساني، چون نبي خدا فرمان داده است.
پيوسته مي فرمود: الحمدالله الذي فَضَّلَنا عَلي جميع العالمين
پيوسته مي فرمود به من تبريک بگوييد. به من تهنيت بگوييد. زيرا خداوند مرا به نبوت و فرزندانم را به امامت اختصاص داده است. و کسي تا به حال نشنيده بود که پيامبر حتي در بزرگ ترين فتح ها و غزوه ها همچنين چيزي گفته باشد که آن روز در غدير خم گفت.
زنان نيز بيعت کردند. کاسه اي آب که بر بالاي آن پرده اي نصب شد و زنان در يک طرف و اميرالمؤمنين در طرف ديگر پرده دست در کاسه آب کردند تا بيعت خود را استوار کنند. فاطمه (عليهما السلام) همه همسران پيامبر، امّ هاني خواهر امير المؤمنين، فاطمه دختر حمزه سيد الشهدا و اسماء بنت عميس نيز در اين مراسم باشکوه حاضر بودند.فکر کنيد که بعد از آن واقعه تاريخي که سه روز طول کشيد، حالا قرار است مردم از همديگر جدا شوند. هر کس بايد به ديار خود برگردد و خبر بزرگي را به گوش ديگران برساند... اما وداع هم سخت است...