خواب دید همین حالا جوانی وارد حرم آقا امام حسین شد، اباعبدالله هم خارج شد و جوان سلام کرد و امام حسین با لبخند جواب داد عالم از خواب بلند شد و فهمید رویا صادقه است و همین الان در کربلا خبری است راه افتاد به سوی صحن مطر و گوشه ای نشست دید جوانی نزدیک شد و همانی است که در خواب دید جوان آمد و ایستاد اما در بیداری امام حسین را نمیدید که آمده به استقبالش جوان سلام داد و تبسم کرد عالم فهمید خواب درست است، رفت جلو و گفت: چه کردی که آقا می آید به استقبالت؟ جوان گفت : اهل روستایی نزدیک کربلا هستم. از چند ماه قبل قرار گذاشتم پدر و مادرم را بیاورم کربلا ! مادر را به دوش گرفتم. خسته شده بودم.در حالی که روی دوشم بود وارد صحن شدم. سلام کردم. اباعبدالله جوابم را داد. دو سه هفته است پدر و مادر از دنیا رفته اند اما هنوز آقا امام حسین می آید به استقبالم. حسین جان ما سلام میدهیم تو جواب میدهی ولی کاش میشد بشنویم 💔💔💔