💎 وقتی از آستانه پنجاه سالگیم گذشت فهمیدم هر چه زیستم
*اشتباه بود* !
📒 هر چه برایم با ارزش بود کم
*ارزش* شد .
📘 حالا می فهمم چیزی بالاتر از
*سلامتی*،
چیزی بهتر از لحظه حال ، با اهمیتتر از
*شادی*
نیست .
حالا می فهمم دستاوردهایم معادل چیزهایی که در مسیر به دست آوردن همان دست آوردها از دست دادم ، نیستند .
📙 حالا می فهمم
*استرس،
تشویش ،
دلهره،
ترس از آزمون کنکور
و استخدام،
اضطراب سربازی،
ترس از آینده ،
وحشت از عقب ماندن ،
دلهره تنهایی ،
نگرانی از غربت،
غصه های عصر جمعه ،
اول مهر ،
۱۴ فروردین ،
بیکاری* و . . . .
هرگز نه *ماندگار* بودند
و نه ارزش لحظه های هدر رفته ام را داشتند .
📔 حالا می فهمم
یک کبد سالم چند برابر لیسانسم *ارزشمند* است .
کلیه هایم از تمامی کارهایم ،
دیسک کمرم از متراژ خانه ،
تراکم استخوانم از غروب های جمعه ،
روحم از تمام نگرانیهایم ،
زمانم از همه ناشناختههای آینده های نیامده ام ،
شادیم از تمام لحظه های عبوسم ،
امیدم از همه یاس هایم ،
با ارزش تر بودند .
📕 حالا می فهمم چقدر موهایم قیمتی بودند
و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندم زنده بمانم
ارزش تمام شغل های دنیا را دارد .
📗 هیچگاه به دنبال
*خبرهای بد و حرفهای اعصاب خُردی* نباشید .
چون تمامی ندارد...
*دنبال شادی باشید* .
_*بگذارید ذهنتان نفس بکشد*
❤❤