‌ توی یکی از دورهمی‌های کتاب‌خونیمون با بچه‌های دبستانی، یک مسئله‌ای که خانواده‌هاشون دارند مسئله خرید کتابه... هم به‌خاطر گرونی کتاب و هم معتقدند باید مسئله امانت دادن و گرفتن کتاب رواج پیدا کنه و تا وقتی میشه کتابی را قرض کرد، لازم نیست بخریم... من هم قبول دارم. اما یک نکته‌ای که خودم درک کردم که مهمتر از کتاب خوندنه، مؤانست و هم‌نشینی با کتابه نه فقط صرفا خواندن کتاب... صرفاً کتاب خوندن، افزودن اطلاعات روی اطلاعاته و پس از چندی اون اطلاعات یا فراموشمون میشه و یا به کاری نمی‌آید، اما انس داشتن، یعنی رجوع چندباره به قصه و پیدا کردن آن داستان در لحظات زندگی، یعنی پیدا کردن زبان برای حرف زدن در مورد کتاب، یعنی آهسته آهسته نوشتن... این کتاب را هفده سال پیش، وقتی پنجم دبستان بودم، دوستی هدیه‌اش کرد به من، آن زمان واقعا باهاش انس گرفتم و این انس و نگه داشتنش توی کتاب‌خونم باعث شد که آهسته آهسته به نوجوانان امانتش بدهم و تا الان هم به ده‌ها دبستانی معرفیش کردم ... شاید هیچکدام از داستان‌هایش در ذهنم نباشه، اما با مرور لحظات انس با این کتاب راحت به دیگران معرفیش می‌کنم... @harfe_ketab