🔴 💠 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجده‌ی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو 📙 فرهنگ‌نامه‌شهدای‌سمنان، ج۸، ص۱۰۶ ╲\╭┓ ╭🌸 🍃 @harimekhanevadeh ┗╯\╲