🔺حرکت آمریکا از دوحزبی به سمت دوقطبی ویرانگر ✍ زرا کلاین - نیویورک تایمز 🔹 جناح‌بندی سیاسی برای کشورها مفید است یا مضر؟ برخی می‌گویند تفاوت فرهنگی و قومیتی مردم به‌قدر کافی مدیریت کشور را دشوار می‌کند، و نباید با دسته‌بندی‌های بیشتر وحدت ملی را از بین برد. اما یکسری هم محکم پای سیاست حزبی می‌ایستند. به نظر آن‌ها، اگر احزاب نباشند مردم نمی‌توانند در انتخابات به‌روشنی تصمیم بگیرند. هرچه اختلاف حزب‌ها تیزتر باشد، رأی‌دادن افراد هم آگاهانه‌تر خواهد بود. ازرا کلاین در کتاب خود یک قدم عقب‌تر می‌رود و می‌پرسد: اساساً این دوقطبی‌ها چرا و چگونه شکل گرفته‌اند. 🔹 اولین کار من قانع‌کردن شماست، دربارۀ اینکه یک‌چیزی تغییر کرده است. سیاست آمریکایی توهم آرام‌بخشی از ثبات پیشِ‌روی شما می‌گذارد. از ۱۸۶۴ سلطۀ دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه بر همۀ انتخابات‌ها سنگینی کرده است و این دو حزب در همۀ دوره‌ها در کشمکش کسب قدرت و مقبولیت بوده‌اند. سری به تاریخ آمریکا بزنید و خودتان ببینید که دموکرات‌ها و جمهوری‌خواه‌ها چطور یکدیگر را متهم می‌کنند، در پی تضعیف یکدیگر برمی‌آیند، علیه یکدیگر دسیسه می‌چینند، و حتی به یکدیگر حملۀ فیزیکی می‌کنند. به‌راحتی می‌توان نظری اجمالی به پیشینۀ این وضع انداخت و به این فرض رسید که امروزِ ما بدیل تمام‌عیار گذشتۀ ماست؛ گله‌های ما از سیاست روزگارمان منعکس‌کنندۀ همان گلایه‌هایی است که نسل‌های گذشته از سیاست روزگار خود داشتند. اما دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه امروز شبیه احزاب دموکرات و جمهوری‌خواه گذشته نیستند. ما در وضعی واقعاً بدیع زندگی می‌کنیم... 🔹 قبلاً برای رأی‌دهندگان معمول بود که بلیت‌هایشان را پخش کنند: شاید برای ریاست‌جمهوری، لیندون جانسون دموکرات را ترجیح می‌دادید اما، برای فرمانداری، جرج رامنی جمهوری‌خواه را. اگر جزو این دسته افراد می‌بودید -و بیشتر کسانی که می‌شناختید چنین بودند- دشوار بود که از ته دل با یکی از دو حزب خود را معرفی کنید، درمجموع شما بنا به موقعیت‌های مختلف به هر دو حزب رأی می‌دادید. اساتید علوم سیاسی دانشگاه ایموری، آلن آبراموویچ و استیون وبستر، در یک تحلیل خواندنی با عنوان «هر سیاستی ملی است» نشان می‌دهند که چگونه آن رفتار در نیمۀ دوم قرن بیستم از هم پاشید و تقریباً در سرتاسر سال‌های انتقالی هزارۀ جدید ناپدید شد. آن‌ها با توجه به نواحی مورد رقابت انتخابات کنگره دریافتند که از ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۰ همبستگی سهم حزب دموکرات در رقابت‌های انتخاباتی کنگره با سهم حزب دموکرات در آرای رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری ۵۴ درصد بود. از ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۰ این رقم به ۶۵ درصد رسید. از ۲۰۱۸ این رقم به ۹۷ درصد رسیده است. در چهل سال گذشته، حمایت از نامزد حزب دموکرات برای ریاست‌جمهوری به پیش‌بینی میزان حمایت از نامزدهای این حزب برای کنگره کمک کرد، به‌گونه‌ای که تقریباً به راهنمای کامل این پیش‌بینی تبدیل شده است؛ هرچند عامل کاملاً موثقی برای این پیش‌بینی نیست... 🔹 مفهوم کلیدی در اینجا «حزب‌گرایی سلبی» است: رفتار حزبی از احساسات مثبت نسبت به حزب موردحمایتتان ناشی نمی‌شود، بلکه محصول احساسات منفی شما نسبت به حزبی است که با آن مخالفید. اگر تاکنون در انتخاباتی شرکت کرده باشید، شاید احساس بی‌علاقگی به نامزد موردحمایت خود را تجربه کرده باشید، اما از ترس رأی‌آوردن نامزد رقیب که غیرمنطقی یا سوسیالیست بوده، بر اساس حزب‌گرایی سلبی به نامزد موردحمایت اما نامحبوبتان رأی داده باشید. مشخص می‌شود که بسیاری از ما واجد حزب‌گرایی سلبی هستیم... 🔹 در اینجا می‌توان پنجاه سال اخیر وضعیت سیاسی آمریکا را خلاصه کرد. ما نسبت به حزبی که به آن رأی داده‌ایم ثابت‌قدم‌تر شده‌ایم، اما نه به این دلیل که به آن حزب علاقه‌مندتر شده‌ایم -درواقع، ما نسبت به حزبی که به آن رأی می‌دهیم بی‌علاقه‌تر شده‌ایم- بلکه به این دلیل که بیزاری ما از حزب مقابل بیشتر شده است. حتی اگر امید به تغییر کم‌رنگ شده باشد، ترس و بیزاری بر آن پیشی می‌گیرد. 🔹 پرسش این است که چرا همۀ این وضعیت‌ها رخ داده است. چه چیزی در وضعیت سیاسی آمریکا چنان تغییر کرده که رأی‌دهندگان در هواداری از حزبشان ثابت‌قدم‌تر شده‌اند؟.. 🔸متن کامل مقاله: tarjomaan.com/barresi_ketab/9745 📡 @Hasanabbasi_students