🔰 مجاهد شهید، برادرحاج محسن فخری زاده(۵) (ازفیزیک تا خدا) بسم رب الشهدا حسن رحیم پور در پنجمین بخش از یادداشتهای شهدای ترورهای هسته‌ای، به نمونه‌ی جدیدتری از توجهات متفکرانه و پرسشگرانه شهید فخری زاده در فلسفه فیزیک ونسبت آن با متافیزیک پرداخته است : 🔹 سردار محسن، شاگردانش را توجه می‌داد که با نگاه تحلیلی، پرسشگرانه و غیرمقلدانه به سیر تاریخ فیزیک بنگرند و حساس باشند که مثلا چگونه فیزیک‌دانان از پنج نیروی "مغناطیسی" ، "الکتریکی" ، "هسته‌ای" ، "گرانشی" و "ضعیف" به سه نیرو رسیدند؟ به تلاش امثال ماکسول، فارادی و... احترام می‌گذارد اما پژوهشگر فیزیک را فرا می‌خواند که دوباره و سه باره بیاندیشند چه شد که دو نیروی الکتریکی و مغناطیس به هم پیوست و "الکترومغناطیس" با چه توجیهی پدید آمد؟ چرا انیشتین کوشید همه نیروها را به منشاء واحد بازگرداند و چرا موفق نشد؟ تا دهه‌های اخیر که عبدالسلام و واینبرگ، نیروی ضعیف را به الکترومغناطیس پیوند دادند و جایزه نوبل به کشف "الکترو ضعیف" به عنوان نیروی سوم داده شد. 🔹 استاد شهید، برادر فخری‌زاده در نامه‌ به یکی از شاگردانش می‌نویسد این تحلیل، مبتنی بر تفکیک میان مفهوم نیرو و انرژی است. "نیرو"، مفهوم فعلیت یافته‌ی "انرژی" است به ضمیمه همان فرض که انرژی کل جهان ثابت باشد و ماده هم انرژی قلمداد شود، از منظر مادی، جهان فقط انرژی است و انرژی، کاملا به هم پیوسته و دقت کن که این نکته بسیار دقیق است. شاید فعلا نباید می‌گفتم ولی نگران یک سردرگمی برای تو بودم و در آینده یکی از مطالب کلیدی که روی آن بحول الله وقوته کار خواهم کرد و منتظر پرسش‌های تعیین کننده و تازه‌ای است، همین مطلب است. 🔹 واما آن فیزیکدان عارف مسلک مجاهد در خصوص نقطه یا نقاط وصل یا فصل " فیزیک" و"متافیزیک" ، تئوریهای متنوعی را قابل بررسی می‌دانست. در دهه۶۰ در جبهه کردستان، هم می‌جنگید و هم برای هم‌رزمانش، نشست "حافظ خوانی" داشت، انس همزمان با شعر و با فیزیک، طرفه بود. در مورد خداوند، معتقد به ضعف ذاتی، نه تنها در زبان فیزیک، بلکه در دستگاه زبان متافیزیک‌های بشری و غیر وحیانی بود. میگفت منطقا باید به زبان خود خداوند و پیام‌آورانش و سخنگویان و مفسرانش ائمه معصومین(ع) متوسل شد. خداوند از ذرات تشکیل نشده که هر ذره آن در موجودی از موجودات عالم باشد. شیفته مرزبندی امیرالمومنین ع در نفی "مباینت" و"ممازجت" اشیا با خداوند و معتقد به امکان تاثیرگذاری چنین مفاهیمی نه فقط در "علم متافیزیک" بلکه در پایه های بنیادین فیزیک اشیا بود. گرچه خداوند همه جا با همه وجود، حاضر و ناظر است و جا، مکان و حرکت ندارد تا موضوع فیزیک باشد. خداوند در مورد صفات خود تعبیراتی ویژه و توقیفی اما قابل تعقل و قابل شهود دارد. جبروت او همه چیز را پر کرده، علم او به همه چیز تعلق دارد. به انسان، نزدیک تر از خود او به خودش، و از رگ گردنش است، دیده نخواهد شد اما دور نیست. او به ما نزدیک است و ما از او دور! و این (دوری درعین نزدیکی)، چه دامنه مفهومی در نسبتهای هستی با ما دارد؟ و فیزیک چه نقشی در معرفه الله می‌تواند داشته باشد؟ 🔹 او که در گوش روح ما مدام نجوا می‌کند آنگاه که بندگان من، هرکس، هروقت، هرجا مرا بخوانند، بگو من بسیار نزدیک هستم، نه کنارشان، بلکه "با ایشان" (معهم) هستم، صدایشان را می‌شنوم و دعایشان را اجابت می‌کنم... و چنین بود که دعای حاج محسن، شنیده شد، اجابت شد، شهید شد و... با پیکری خونین به دیدار(خدای متافیزیک و فیزیک هستی) رفت. اندیشه جویان استاد حسن عباسی 📡 @Hasanabbasi_students