🔰 احمدخان و مدافعان قلعه ی ریشهر 🔹 هرات در افغانستان امروزی، جزئی از خاک ایران بود. انگلیسی ها شورشی را در هرات ترتیب دادند و حاکم آنرا کشتند و افغانی های متحد خودشان در کابل را، روانه کردند برای اشغال هرات. ناصرالدین شاه که خاک ایران را در خطر دید، دستور داد سپاه ایران، وارد هرات شوند. انگلیسی ها برای فشار بر ایران، به سرعت جزیره ی خارک را تصرف کردند و به بوشهر هم حمله کردند. معلوم بود که از قبل آماده بودند، چون کشتی های جنگی انگلیسی، مدتها قبل بندر بمبئی در هندوستان را به مقصد خلیج فارس ترک کرده بودند. باقرخان تنگستانی در قلعه ی ریشهر بوشهر، وقتی تحرکات کشتی های انگلیسی را دید، به تفنگچی هایش دستور داد، استحکامات تازه ای در داخل و اطراف قلعه آماده کنند و منتظر حمله ی انگلیسی ها باشند. باقر خان از شیوه ی آرایش کشتی های انگلیسی، زمان حمله ی آنها را حدس زده بود، اما درست یک شب پیش از حمله ی انگلیس، پیکی از طرف حاکم بوشهر به قلعه ی ریشهر رسید. حاکم از باقر خان خواسته بود به سرعت خودش را به بوشهر برساند! رزمندگان تنگستانی که خسته بودند و هنوز سنگرهایشان را آماده نکرده بودند، نمیخواستند از فرمان حاکم بوشهر تمرد کنند. باقرخان به همراه تعداد زیادی از تفنگچی ها راهی بوشهر شد. وقتی به دروازه ی بوشهر رسید، به آنها اجازه ی ورود ندادند! پیکی از طرف حاکم دستور جدیدی برای آنها آورده بود. دستور این بود: " به سرعت به قلعه ریشهر برگردید"!!! باقرخان از تغییر دستور به شدت شگفت زده و عصبانی بود. سربازانش خسته و فرسوده شده بودند، سنگرهایشان ناتمام مانده بود و حالا دوباره باید به قلعه ی ریشهر که تقریباً بی دفاع شده بود برمیگشتند. ضمناً حاکم بوشهر، از آنها خواسته بود، دو قبضه توپی را که همراه خود آورده اند، در بوشهر باقی بگذارند!!! تفنگچی های خسته دوباره راه بازگشت را در پیش گرفتند تا بی توان تر از قبل و بدون توپ با انگلیسی های تا دندان مسلح بجنگند. هیچگاه معلوم نشد، حاکم بوشهر چرا با مدافعان قلعه این کار را انجام داد. صبح روز بعد انگلیسی ها بعد از گلوله باران قلعه، سربازانشان را در ساحل پیاده کردند. نبرد به راهروها و دهلیزهای قلعه کشید. با وجود مقاومت دلیرانه مدافعان و تلفات بالای انگلیسی ها ، بالاخره قلعه سقوط کرد و با شکست تنگستانی های مدافع قلعه، که مهم ترین نیروی دفاعی آن منطقه بودند، بوشهر بی مدافع شد و توسط انگلیس اشغال شد. و بعد از آن ، خرمشهر و اهواز و برازجان و خیلی جاهای دیگر به اشغال انگلیس در آمد. ناصرالدین شاه مجبور شد، دستور بازگشت سپاه ایران از هرات را صادر کند و هرات در سال ۱۲۷۳ در معاهده ی پاریس برای همیشه از ایران جدا شد. الان با خودم فکر میکنم بعد از کودتا و فتنه ی زن-زندگی- مثلا آزادی، در سال ۱۴۰۱ ، چرا بخاطر یک اتفاق ساده، دستور جمع شدن گشت ارشاد صادر شد؟ گویی که نظام پذیرفت خطای بزرگی را مرتکب شده و الان پشیمان است و میخواهد جبران مافات کند. و چرا بجای مقابله با بی حجابی گسترده و سازمان یافته ای که بعد از آن رخ داد، دل ما را خوش کردند به قانونی که قرار است تصویب شود؟ سنگر ها و قلعه های حجاب و حیا در جامعه یکی پس از دیگری سقوط میکرد ، در حالی که قانون کذایی ، بین مجلس و شورای نگهبان و دولت و قوه ی قضاییه، در حال پاسکاری بیهوده بود و حتی به قانون های موجود از قبل هم عمل نمیشد!!! آیا پای جریان نفوذ در میان است؟ برای ساقط کردن حکم حجاب و عادی کردن آن برای افکار عمومی، در این دو سال بهتر و هنرمندانه تر از این میشد عمل کرد؟ بگذریم که درد بسیار است... مدافعان قلعه ی ریشهر، با تفنگ های قدیمی فتیله ای در مقابل تفنگها و توپ های مدرن انگلیسی ها مقاومت کردند، اما بخاطر خنجری که از نفوذی ها خورده بودند، با وجود اینکه هفتصد و چهل انگلیسی را به هلاکت رساندند، نهایتاً شکست خوردند. پسر باقر خان تنگستانی، احمدخان تنگستانی، در نبرد قلعه ی ریشهر به شهادت رسید. مردم بوشهر این اشعار را در رثای احمدخان زمزمه میکردند: خبر آمد که تنگستان بهار است زمین از خــون احــمد لاله‌زار است خبر بر مادر پیرش رسانید که احمد یک تن و دشمن هزار است شادی روح احمدخان تنگستانی و سلامتی احمدخان رادان صلوات ✍ میم.الف.نون @Hasanabbasi_students