بعضی برایش درد و دل میکردند؛ که خرجمان به دخلمان نمیخورد. با لهجه بانمکش طوری که بخواهد حرف مهمی بزند صدایش را آرام میکرد و میگفت: «یه کاری بکن که سوراخ روزیت گشاد شه. اگر سوراخ روزیت گشاد شه، دیه برو هر کار مخوای بکن.» طرف هم آهسته میگفت: «با چی سوراخ روزی را گشاد کنم؟» میگفت:
«با نماز اول وقت و به جماعت. با صله رحم. واقعه خواندن بعد نماز عشا هم یادت نره.»
ـــــــــــــــــــــــــــ
بریده ای از کتاب
#چشم_روشنی ❤️
@hasebabu