فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان کوتاه و جالب) 🐴ضرب‌المثل خَرش از پُل گذشت نقل است: پیرمردی در کنار رودخانه‌ای با گوسفندی که از شیر او استفاده میکرد زندگی میکرد.‌.. روزی جوانی که چند سکه طلا دزدیده بود (درحال فرار از دست ماموران ناصر الدین شاه) سوار بر الاغی به سراغش آمد و به پیرمرد گفت: میخواهم از این رودخانه عبور کنم، اگر پُلی بر روی رودخانه درست کنی، یک کیسه طلا به تو می‌دهم پیرمرد که نمی‌دانست او دزد است با شنیدن این وعده وسوسه شد و با خودش گفت: با آن سکه‌ها در شهر خانه ای می‌خرم و مابقی عمر را به آسودگی زندگی میکنم، لذا قبول کرد او برای ساختن پل درختان خرمای خود را برید تا ستون‌های پل را بسازد. و تنها گوسفند خود را ذبح کرد تا برای دزد غذایی درست کرد وقتی‌پُل‌ آماده‌شد دزدگفت:جهت‌ اطمینان از محکم‌بودن پل،ابتدا من از پُل رد می‌شوم،بعد سکه‌ها را به‌تو می‌دهم پیرمردگفت:اگر در وعده‌ات صادقی، قبوله اما وقتی دزد با خر خود به آن طرف پل رسید پُل را به آتش کشید و پیرمرد این سوی پل تنها و ناراحت ماند در این هنگام سربازان حکومتی رسیدند و پیرمرد را به جرم همکاری با دزد دستگیر و نزد شاه بردند ناصرالدین‌شاه ازاو پرسید:جریان چیست؟ پیرمرد با تحسّر گفت: همه‌چی خوب پیش می‌رفت تا اینکه آن‌مرد خرش از پل گذشت و من تنها و فقیر دستگیر شدم 🔰 @hatampoori ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ در تعهدات و وعده‌هایمان صادق باشیم