وَ أَسْأَلُكَ مُسْتَأْنِساً لاَ خَائِفاً وَ لاَ وَجِلاً مُدِلاًّ عَلَيْكَ فِيمَا قَصَدْتُ فِيهِ (بِهِ) إِلَيْكَ‏ فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّي (عَلَيَّ) عَتَبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ وَ لَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ فَلَمْ أَرَ مَوْلًى (مُؤَمَّلاً) كَرِيماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ عَلَيَّ يَا رَبِّ إِنَّكَ تَدْعُونِي فَأُوَلِّي عَنْكَ‏ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلاَ أَقْبَلُ مِنْكَ كَأَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْكَ تا با دل مطمئن تو را خواندم و با انس و رغبت و بى ‏ترس مهابت از تو حاجت طلبيدم و با ناز و دلال بر تو آنچه مى ‏خواستم تقاضا كردم و اگر دير حاجتم برآوردى از نادانى بر تو عتاب كردم در صورتى كه تأخير حاجتم مرا بهتر بوده چون تو دانا به عاقبت امور خلقى ، پس من هيچ مولاى كريمى را بر بنده لئيمى صبورتر از تو بر خود نديدم اى پروردگار من تو مرا دعوت مى ‏كنى من از تو روى مى ‏گردانم ، تو محبت افزون مى ‏سازى و من با تو به خشم مى‏ آيم و با من دوستى و شفقت مى‏ فرمايى ‏و من از جهل نمى‏ پذيرم كه گويا مرا بر تو حق نعمت و منت است (نه تو را بر من)