زبان عربی با هاتف 🇵🇸
داستان دوم: یادتونه گفتم رفتن به عراقی گفتن أنا نحل؟ (من زنبورم😭) به روح خودم قسم 😂 الانم دیدم دارن
داستان سوم: سال ۹۹ تازه کلاسای مجازی هاتف شروع شده بود و اولین جلسه‌های یکی از ترم‌ها بود، وارد اسکای روم شدم. نام کاربریم اشراق بود. نوشتم سلام. بچه‌ها یکی یکی: سلام سلام سلام گفتم هل أنتم بخیر؟ بچه‌ها: نعم نعم نعم اون وسط یه چیز عجیب دیدم.🧐 دیدم یه نفر دیگه با نام کاربری اشراق در جواب سوالا میگه سلام. نعم لا به انگشتام نگاه می‌کردم می‌گفتم من که چیزی تایپ نکردم چرا سلام نعم و لا میاد. شاید باورتون نشه داشتم قبض روح میشدم😵‍💫 گفتم این چیه کیه؟ نکنه جنه😧 منم هول شدم گفتم کیه؟!😂🥶 یه کم آروم‌تر شدم گفتم کیه به اسم من پیام میده.🤨 دیدم نوشت: أنا أمي. خدااای من مادرمه اومده تو کلاس با اعتماد به نفس تمااااام میگه أنا أمي یعنی من مادر خودم هستم.🤣🤣🤣🤣😭 می‌خواسته بگه أنا أمك خب مادرم قربونت برم حالا شما أم من، باید تو کلاس لو بدی که کی هستی. کسی نفهمید منم چیزی نگفتم و به درسم ادامه دادم🥲 این یکی از وحشتناک‌ترین و خنده‌دارترین خاطراتی هست که هنوز یادش می‌افتیم خانوادگی منفجر میشیم😂🤣🤣🤣🖐 چطور بود😑😑 منتظر خاطره بعدی باشید.