زبان عربی با هاتف 🇵🇸
داستان ششم: ترمی که مادرم توی کلاس مکالمه عربی همکارم شرکت کردن هنوز ماجراهاش ادامه داره. آزمون پا
مراسم دانش‌آموختگی دوره دکتری فرارسید.... و مادر جان بعد از مراسم یه عکس گذاشتن وضعیت و نوشتن دخترم فارغ التحصیلیت مبارک... (تو پرانتز من هنوز دفاع نکردم و رسما دانش آموخته نشدم) خانم صفری یکی از دستیاران خوب آموزشی موسسه، معمولا وضعیت زبان آموزان رو میدیدن😁 عکس وضعیت خانمِ.... رو باز کردن دیدن عکس منه😑😑😑🚶‍♂ سریع اومدن تو گروه گفتن خانم اشراق‌پور خانمِ.....😂 مادر شما هستن؟ آره از کجا فهمیدین 🙄🥱🤨 هیچی دیگه قضیه لو رفت...‌ به خانم صمصامی گفتم ایشون همون شاگرد شما هستن با نمره کذایی فکر کردم غش می‌کنه از خنده ولی🤯 باهام قهر کرد و تا مدتی باهام حرف نمیزد🙁 می‌گفت چرا نگفتی که با احترام بیشتر برخورد کنم... یه بار هم مادر بهشون پیام داده بودن میشه منو عضو گروه کنید گفته بودن، چون ثبت‌نام نکردید و پرداختی نداشتید نمیشه.😃✋ به خاطر همین خیلی سختشون بود. هر چی توضیح میدادم قانع نمیشدن نظرتون در مورد داستان‌ها و آموزش‌هایی که با حضور مادر هست رو حتما اینجا بنویسید👇☺️پیام به صورت ناشناس میاد https://harfeto.timefriend.net/16762601483146 همون‌طور که قبلا گفته بودم اگر این شیوه با استقبال شما مواجه بشه این روش رو ادامه میدیم. پست بعدی آموزش سلام و احوال پرسی با آموزش من و مادر هست👇👇