قسمت سوم اسقف به بالای سنگی می رود، به اشاره دست، همه را آرام می کند و درحالیکه چانه و موهای سپید ریشش از التهاب می لرزد، می گوید: «من معتقدم که مباهله صلاح نیست. این پنج چهره نورانی که من می بینم، اگر دست به دعا بردارند، کوه ها را از زمین می کنند، درصورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است و چه بسا عذاب، همه مسیحیان جهان را دربر بگیرد.» اسقف از سنگ پایین می آید و با دست و پای لرزان و مرتعش، خود را به پیامبر می رساند. بقیه نیز دنبال او روانه می شوند. اسقف در مقابل پیامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زیر می افکند و می گوید: «ما را از مباهله معاف کنید. هر شرطی که داشته باشید، قبول می کنیم.» پیامبر با بزرگواری و مهربانی، انصرافشان را از مباهله می پذیرد و می پذیرد که به ازای پرداخت مالیات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت کند. خبر این واقعه، بسرعت در میان مسیحیان نجران و دیگر مناطق پخش می شود و مسیحیان حقیقت جو را به مدینه پیامبر سوق می دهد. پی نوشت ها: برگرفته از مجله بشارت، شماره 1. 1. «ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون ». آل عمران (3)، آیه 59. 2. «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم، فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین ». آل عمران (3)، آیه 61. @havaliekhoda313 @madarezirak