❌
حکایت زن بدكاره🔥❌
♨️زنى بدكاره، برای آلوده كردن عده اى از جوانان بنىاسرائيل، مشغول فعاليت شد، زيبايى زن آنچنان خيره كننده بود كه گروهى از جوانان گفتند: اگرفلان عابد او راببيند تسليمشخواهد شد.😏زن سخنشان را شنيد، گفت:
به خدابه خانه نمى روم مگراينكه آن عابدراگرفتار#شهوت كنم🔥شب در خانه عابدرفت وگفت:مرا راه بده
عابد از پذيرفتن آن زنِتنها،درآن وقت شبدوری كرد.زن فريادبرآورد:گروهى ازمردان هرزه بهدنبال منند واگرمرانپذيرى كارم به رسوايى میكشد.😰عابدچون سخن او را شنيد،
به خاطرنجات او در راباز كرد.همين كهزن وارد شد..😳😱
https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099