یک هفته از عقدمون میگذشت سید:سلام خانمم -سلام همسرم سید:خانم فردا صبح ساعت ۹آماده باش میخوام برمت جایی -کجایی ؟ سید:نترس نمیدزدمت -خخخ جراتش نداری سید:باشه خانم باشه مامان :زینب با کی حرف میزنی ؟ -با آقا سید مامان :سلام برسون بگو نهار بیاد -آقاحسین مامان میگه ناهار بیا اینجا سید:ممنون ناهار مهمون هستیم -کجا؟ سید:بماند مواظب خودت باش یاعلی -همچنین یاعلی -مامان حسین تشکر کرد گفت ناهار جایی هستیم مامان :باشه پس زنگ بزن بهار و لیلا ناهار بیان اینجا -مامان شما پرسیدی ببینی بچه بهار دختره یا پسر ؟ مامان :بله پسره الحمدالله صحیح سالمه -خداشکر زنگ زدم بچه ها ناهار بیان بهار ۸ صبح خونه ما بود -سلام عشقم بهار:شبیه پری دریایی شدی سادات -بهار میخای اسمش چی بذاری بهار:به شهید هادی گفتم هرچی ایشان بگه -ان شاالله یه اسم قشنگ دینگ دینگ إه جوجه اومد -لیلا تو نمیخای مامان بشی ؟ لیلا :تو از کجاشاید مامان شده باشه -وووووای لیلا اگه پسر باشه داماد خوددددمه لیلا:وای آره بچه پرررررو نام نویسنده :بانوی مینودری 🚫کپی به شرط هماهنگی با مدیر کانال حلال است @zoje_beheshti