بسم رب العشق
کارتای عروسیمون داداش پخش کرد
مداح هم دوستش دعوت کرد
بالاخره عروسی ماهم رسید و تموم شد
دوروز دیگه هم قراره راهی کربلا بشیم
امشب خونه بهار پاگشا هستیم
محمدهادی بغلم بود
با لیلا حرف میزدیم
-چرا نمیاید با ما بریم کربلا؟
لیلا :خجالت بکش ماه عسل میریا
بعد من بااین شکمم چه جوری سفر بیایم
ان شاالله سفر بعدی
-راستی رفتی سلامتی فنقل عمه چک کنی؟
لیلا:بله صحیح و سالمه
سه ماه و ده روز دیگه دنیا میاد
تو کی میخای مامان بشی ؟
-خجالت بکش لیلا
داداش و سید هم کنار هم نشسته بودن
داداش :پس من برای ۱۷روز دیگه هماهنگ کنم ؟
سید:آره داداش
قبل سوریه باید انجامش بدیم
لیلا :میبنی تورخدا
انگار نه انگار
یکدونشون زنش پا به ماهه اونیکه تازه عروس داره
داداش:خانمم ما نریم به حرم
بی بی اهانت بشه خدایی نکرده شرمنده خانم حضرت زهرا نمیشی ؟
لیلا:تمام زندگیم فدای بی بی حضرت زینب
داداش:آفرین خانم
نام نویسنده :بانوی مینودری
🚫کپی ب شرط هماهنگی با مدیر کانال حلال است
@zoje_beheshti