╔═.🌺.═══◌✤═══╗
اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰
قسمت 6⃣0⃣1⃣
شهادتین و نام بردن چهارده معصوم که تمام شـدصداي رگبارطولانی در بیابان پیچید. دیگر نه پسـرك دیده میشد، نه آن کماندو.گرد و غبـار و دود اطراف آنهـا را پوشانـده بود وتنهـاصـدايدرگبار می آمـد. نمیدانم جثه ي نحیف پسـرك چگونه سـی گلوله ي کلاشینفک را درخودجاي داد.صـداي رگبار قطع شد و کماندو از میان دود و غبار به طرفی رفت. هنوز پسـرك دیده نمی شد.سـرتیپ اسـعدجانی از بلندي سرازیرشـدو بی اعتناطرف موضع رفت. آن چنـدکمانـدو هم با عجله و هول خودشان راجمع و جورکردندو رفتند. من هم بلند شدم و محل وقوع جنایت فجیع را ترك کردم. در راه مکثی کردم و به عقب برگشـتم تا پسـرك را ببینم.جز یک لاشه ي خون آلود و متلاشـی دیده نمی شد. آفتاب غروب کرده و آسـمان سرخ سرخ بود. پسرك درخون تپیده. به حالت سجده، در
خواب ملکوتی فرو رفته بود. وقتی به موضع آمـدم بین سـربازان نجوا بود و بسـیاري از این عمـل وحشـیانه ابراز انزجـار میکردنـدامـاجرئت نداشـتندکه انزجارخویش را به صـراحت بیان کنندزیرا در آنصورت سـرنوشتی مانندآن پسـرك در انتظارشان بود. منهم مانندآنها بودم.شب را تاصـبح نخوابیدم و دائما دست خوش کابوس بودم. فکر مادر و دوخواهر آن پسرك دلیر لحظه اي مرا به حال خود نمی گذاشت. نمیدانم آنهاچه کردند. آیا آن شب توانسـتندبخوابند؟ اما مطمئن هسـتم که مادر این پسرك شجاعحتی لحظه اي چشم روي چشم نگذاشـته است و تاصـبح چشم به در دوخته که پسر قشنگ وشجاعش از راه برسدو آنها را باخود به اهواز یاحمیدیه - نمیدانم، به یک جایی- ببردکه از دسترس درندگان صدام در امن باشند.صبح شد.خسـته و پریشان بلندشدم. قبل از اینکه واحدمان حرکت کندبه طرف قتلگاه پسرك شتافتم. بر بلندي، همانجاکه سرتیپ اسعدجانی ایستاده بود، ایستادم وجثه ي درهم کوفته و مچاله شده ي پسرك را دیدم. همانطور به حالت سجده بود. از روح ملکوتی اوطلب عفوکردم، فاتحه اي خواندم و با او وداع کردم و علیرغم اینکه میخواسـتم ساعتها بنشـینم و نگاه کنم و بیندیشم از بلندي پایین آمدم و به طرف دواحدبرگشتم تاکسی متوجه من نشود. بعدازساعتی واحدحرکت کرد.کسـی بایدبه منطقه ي سـیدمحمدبرود وخانواده ي این پسـرك شـجاع و مؤمن را پیداکند. بایداو را به دنیا بشـناسانید. بایدهمه بدانندپیروان امام خمینی حفظه الله چگونه در مقابل یورش وحشیانه ي صدام مقاومت کرده اند. من مطمئنم که هیچ ملتی چنین فرزندانی نداشته است.اگر روزي به منطقه ي سـیدمحمدرفتیدو مادر وخواهران ستمدیده و پاکدامن این پسرك شجاع و مؤمن را پیداکردیدسلام مرا به آنها برسانیدو بگوییدمرا ببخشـند امیدوارم زنده وسـلامت باشندو باشنیدن چگونگی شهادت پسرشان به داشتن چنین فرزندي مباهات کنند. واحـد درکنارجاده ي اهواز - آبادان مسـتقر شـدوکنترل جاده را به دست گرفت بسـیاري از اهالی نمیدانسـتندکه ما به این زودي و آسانی میتوانیم به این جاده حیاتی برسـیم و آن را تصـرف کنیم.
✅ ادامــــــہ دارد...
╚═◌✤═════.🌺.═╝