کلافه‌بود . . نمی‌دانست‌چه‌کند ، شب‌وروزبرایش‌یکی‌شده‌بود ، باچاه‌سخن‌می‌گفت . . همه‌می‌پرسیدن‌علی‌چرا ..؟ یک‌بهانه‌ای‌می‌آورد امازمزمه‌ی‌قلبش‌این‌بود ، دلتنگ‌فاطمه‌ام(((:💔