یک حقالله است و یک حقالناس!
ما هرچه از مهربانی و گذشت و رأفت خداوند میگوییم، درباره حق خودش است. الهی العفوِ شبهای قدر برای کوتاهیها و گناهانی است که در حق خدا کردهایم. وگرنه حقالناس که دست مردم است!!!
او شاید نماز قضا و روزه نگرفته را بیامرزد اما زخم زبان و غیبت را هم از جانب خویش چشم میپوشد؟!
صلوات، آب کُر نیست که بدگویی از دیگران را بشوید و ببرد!
اگر گفتهاند گریه بر سیدالشهدا، همهی گناهان را چون برگ درخت میریزد، همان حق خداست، نه مردم! مگر حضرت نفرمود اگر حقی به گردن شماست بروید اول ادا کنید و جبران کنید و سپس بیایید برای جنگ؟!
دروغ میگوید و ضرر میرساند و دزدی میکند و گران میفروشد و وعده دروغین میدهد و ستم میکند، آنگاه خیال میکند که در مجلسی برای بزرگی اشکی ریخت، قضیه حل میشود! زهی خیال باطل.
میگوید خب اگر من غیبت میکنم، دیگران هم غیبت من را میکنند، این به آن در!
عجب! از چه زمانی خداوند چرتکه و حساب و کتابش را به دست ما داده است؟!
باید ترسید! از حقالناس باید ترسید که قرآنِ روی سر هم نمیتواند سنگینی بارش را از دوشمان بر دارد!
پیش از الهی العفو، از مردم عذر بخواهیم و جبران کنیم.
پیش از آرزوی ظهور، مردم را دریابیم که رضایت مردم و نیکی به آنها را شرط کرده بودند.
پیش از ذکر حیدر حیدر، به داد فقرا و مستمندان و سفره خالیشان برسیم که او خود نانشان را به دوش میکشید.
پیش از سر دادن شعار «من حسنیام» اوضاع مردم را که هر نفسشان چون زهر است و جگرشان شرحه شرحه از جور است، بهبود بخشیم.
سنگ ضعیفان و محرومان را هم به سینه بزنیم، آنگاه سینه زدن برای عاشورا، هم دلچسبتر است هم واقعیتر!
«گفتم که الف گفت دگر گفتم هیچ! /
در خانه اگر کــَس است، یک حرف بس است...»
يَا عَفُوُّ، يَا غَفُورُ؛
ای درگذرنده، ای آمرزنده...
📚 دعای جوشن_کبیر، فراز ۵۷