✨﷽✨
💠شخصى كه خواست حساب سال خود را بپردازد
تاجرى نزد مرحوم كلباسى بزرگ(حدود دويست سال پيش) آمد و گفت:
آقا من هر سال مى خواهم
#خمس خود را حساب كنم، ولی نمى شود. امسال مى خواهم حساب كنم. حدود ده هزار تومان مى شود، اما نمى توانم بدهم، چون ده هزار تومان پول زیادی است. من اين مبلغ را شمرده ام و در گاوصندوقِ خانه پنهان كرده ام. فردا يا پس فردا به منزل ما بیایید و دست هاى مرا با طناب ببندید و این پول را بردارید. هر چه هم من مخالفت كردم توجه نكنید. شما پول را بردارید و ببرید، اما من خودم نمى توانم بدهم.
وقتی مرحوم كلباسى به در منزل او رفت، مى خواست ایشان را راه ندهد، اما او مرد مهمى بود و داخل شد.
سپس به او گفت: آن ده هزار تومان را با دست خودت بياور و به من بده!
گفت: كدام ده هزار تومان؟ ما با هم حسابى نداريم و با هم معامله اى نكرده ايم. بعد هم داد و بيدادش بلند شد كه تو چه آخوندى هستى؟ تو چه عالمى هستى؟
مرحوم کلباسی به چند نفر از اطرافیانش اشاره کرد که او را ببندند و كليد را از جيبش در آورند و آن ده هزار تومان را بردارند.
فردای آن روز، آن شخص آمد و گفت: خدا رحمتت كند! مرا راحت كردى. چون اگر خودم بودم نمى دادم!
📚منبع : پایگاه عرفان.حجةالاسلام انصاریان
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🍂
🌺
🍂🍃
🍃🌺🍂
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃