✧﷽✧ ✿•°خـوش به حـال کسـی کـه حضـرت فاطمـه سلام‌الله علیها برایـش مـادری کنـد؛ حضـرت زهـرا سلام‌الله علیها مـادر شـیعیان هـم هسـت؛ آنقـدر بـه فکـر شـیعیان بـود کـه دعایشـان میکـرد؛ ❀•°قیامـت هــم حضــرت زهــرا سلام‌الله علیها،بــرای شــیعیان مــادری می‌کننــد؛ در ایــن دنیــا هــم هرکــس حضـرت زهـرا سلام‌الله علیها را مـادر خـودش بدانـد، حضـرت برایـش مـادر‌ی میکنـد؛ ✿•°از شـهید ردانی‌پـور نقـل می‌کننـد بـرای عروسی‌اش عـلاوه بـر میهمانـان، یـک کارت دعـوت نیـز بــرای حضــرت زهــرا سلام‌الله علیها می‌نویسد و بــه ضریــح حضــرت معصومــه سلام‌الله علیها می‌انــدازد؛ ❀•°شـب حضـرت زهـرا سلام‌الله علیها را در خـواب می‌بینـد کـه بـه عروسـی‌اش آمـده اسـت؛ شـهید ردانی‌پــور بــه حضــرت می‌گویــد: خانـم! قصـد مزاحمـت نداشـتم؛ فقـط می‌خواسـتم احتـرام کنـم. حضـرت زهـرا سلام‌الله علیها پاسـخ می‌دهنـد: مصطفـی جـان! مـا اگـر بـه مجالـس شـما نیاییـم بـه کجـا برویـم؟ ✿•°شـهید مصطفـی ردانی‌پـور دیگـر تـا صبـح نخوابیـد؛ نمـاز می‌خوانـد، دعـا می‌کـرد گریـه می‌کـرد. ایــن جــوان روحانــی شــب عروسـی‌اش ســخنرانی کــرد و گفــت: امشــب عروسی مـن نیسـت. عروسی مـن وقتـی اسـت کـه در خـون خـودم غلـت بزنـم؛ تـازه سـه روز از عروسی‌اش گذشـته بـود کـه دسـت زنش را گذاشـت تو دسـت مـادر ، سـرش را انداخت پاییـن و گفـت دلـم مـی‌خواهـد دختـر خوبـی بـرای مـادرم باشـی بعـد هــم آرام و بـی‌صـدا بـه منطقـه رفـت. ❀•°شـهدا بـا سلام‌الله علیها زندگـی می‌کردنـد و در مشـکلات در خانـه حضـرت را می‌زدنـد. ┈••✾•🍃🌷🍃•✾••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍃 🌷 🍃🌷 🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷