✅ گریه برای همسر...
🔻 آیت الله جوادی آملی
💠 من طلبه بودم و
مشتاق درس و بحث ولی ایشان جدا بود.
تازه ازدواج کرده بودیم، دو روز بعد خداحافظی کردیم.
از آمل به قم آمدم و چهار سال وضع ما این بود.
بحبوحه درس علامه طباطبایی بود.
یک بار نگفت من جوانم این چه وضع زندگی کردن است!
این اواخر که از بیمارستان آمدند و با واکر حرکت میکردند، کسی زنگ زد، ایشان در آشپزخانه بودند، تلفن را آوردند، با احترام و دو دستی به من دادند.
گفت شما داری درس میخوانی.
مرتب یک استکان چای و لیوان آب میآورد؛
نه به خاطر اینکه ما مقامی داشتیم.
گفتند که تو داری درس میخوانی، من مواظبم...
🔸 به كانال
«هِدَایَةُ المُتَعَلِّمِيٖنْ» بپیوندید👇
🆔
https://eitaa.com/joinchat/2504589579C1fb552a452