#کتابدا🪴
#قسمتصدهشتادچهارم🪴
🌿﷽🌿
جلوی فرمانداری که رسیدیم به ازدحام جمعیت روبرو شدیم. از
مردم عادی گرفته تا نیروهای نظامی، مدافعین، زن و مرد پشت
در ایستاده بودند. گاه جمعیت به در بزرگ و دو النگه ایی
فرمانداری هجوم می برد تا در را باز کنند. نیروهای مسلح به
حالت شلیک پشت در ایستاده و از آن طرف نیروهها آماده عکس
العمل بودند. غیر از آنها تعدادی محافظ هم با لباس شخصی توی
حیاط بودند. ما هم توی دل مردم رفتیم، هرکسی چیزی میگفت:
چرا راهمون نمیدید؟ ما می خوایم حرفمون رو بزنیم.
از آن طرف پراکنده جواب میدادند: چه کار دارید؟ چی می خواید
بگید؟
من جمعیت را شکافتم و جلو رفتم با فریاد گفتم: آقا در رو باز
کنید. چرا بردین تو قایمش کردید؟ دارید ازش پذیرایی می کنید که
چی؟
یکی از افراد مسلح گفت: آروم باشید. رییس جمهور با فرمانده ها
جلسه دارن.
بین هیاهوی مردم گفتم: چه جلسه ایی؟ نیازی به جلسه نیس،
ببریدش خطوط رو ببینه جنت آباد رو ببینه، حساب کار دستش می
یاد. همه چی از دست رفته . باید ببینه چی سر شما میاد و یکی
از کسانی که بین جمعیت بود، گفت: بابا یه کم رعایت کنید. این
مثلا رییس جمهور
مملكته و با عصبانیت گفتم: رعایت چه چیزی رو بکنیم؟! چقدر
دیگه باید کشته بدیم و چوونامون جلوی تانک های دشمن له و
لورده بشن؟! انگار برای این آقا آب و خاک اهمیتی نداره این خائن.
ما خودمون اینو رئیس جمهورش کردیم. ما بهش رأی دادیم. حالا
هم می خوایم رئیس جمهور نباشه
یک دفعه یکی از نظامی های پشت در با پرخاش گفت: حرف
دهنت رو بفهم. درست حرف بزن. میام میزنم تو دهنت ها
گفتم: تو درست حرف بزن. من میدونم چی دارم میگم مردک
چاپلوس. اگه مردی با این طرف بهت نشون بدم به طرفداری از یه
خائن می خوای تو دهن کي بزني.
از آن طرف جوان هایی که دور و برم بودند، خطاب به او ادامه
دادند: آهای خفه شو می آییم دهنت رو پاره میکنیم. بعد به نرده ها
و میله های در آویزان شدند و خودشان را بالا کشیدن محافظ های
توی حیاط آن نظامی را به کناری بردند و به ما گفتند: برید عقب
تر. بعد در را تکان دادند تا آن چند جوان بیافتد. چند نفر از بین
جست وساطت کردند و پسرها را پایین آوردند و به همه گفتند:
فعلا صبر کنید ببینیم این جلسه ایی که میگن به چه نتیجه ایی می
رسه
توی یک ساعتی که آنجا ایستاده بودیم، خیلی به من سخت گذشت.
خود خوری می کردم و کاری از دستم بر نمی آمد، راه می رفتم و
می نشستم، به میله ها می چسبیدم و می پرسیدم: پس چی شد این
جلسه تموم نشد؟
می گفتند: نه،
دست آخر بعد کلی هیاهو و داد و فریاد چیزی عایدمان نشد. گفتند:
شما برید مسجد جامع، قرار شده بني صدر از همه جا دیدن کنه.
وقتی اومد تو مسجد حرف هاتون رو بزنید
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef