اونقدر که شهید حججی اگه تو خیابون چشمش به نامحرم میوفتاد فرداش روزه میگرفت، شهید هادی وقتی فهمید چنتا دختر از تیپ و هیکلش تعریف میکنن از فردا لباس گشاد و کهنه پوشید، کاظم‌زاده‌ای که دختره خودش رفته بهش پیشنهاد داده،چشماشو بست و راه کج کرد گفت: خدا داره نگام میکنه شرمم میاد، یا عباس دانشگر که رفقاش قسم میخوردن کلا فقط نگاهش به یه دختر افتاد اونم دخترعموش که باهاش ازدواج کرد .