هیئت اِنسیّةالحَوراء ‹س›
د‌ݪ‌اسـٺ‌دیگر گاهےبہ‌وسعٺ‌آسمانے؛ تنگ‌شهــادٺ♡مےشود...
🕊 بعد از جلسه‌ای حاج قاسم مرا به خانه‌ی خود دعوت و شام با پنیر و گردو و عسل از من پذیرایی کرد، بعد از شام نشستیم به صحبت کردن... گفت: از خدا خواستم این‌قدر به من مشغله بدهد که حتی فکر گناه هم نکنم! راوی: سردار حسین معروفی ...❤