•
.
یه جا تو روضه ها هست که میگه :
بعد تشییع امام حسن (؏) ، حضرت عباس (؏) وارد خونه شدن . سرشونو گذاشتن روی دیوار ، شروع کردن به گریه کردن !
حضرت زینب (س) که حال برادرشونو دیدن ، فرمودند : برادر ؛ چرا اینطور گریه مےکنے ؟ چے شده؟
حضرت عباس (؏) عرضه داشتن:
خانم جان؛
شمشیر حیدری دارم! بازوی علوی دارم! اما جلوی چشمام بدن برادر من رو تیرباران کردن!💔
کاش این تیرها به بدن من مےخورد!
ـــــــــ
الهے بمیرم ؛ اصلا روضه نمےخواد دیگه !
همین که بگن : یه کار کردن اشک علمدار درومد ؛ بسه برای دق کردن !💔