🛑 اخلاق و رفتار سردار شهید حسن تهرانی مقدم ، دانشمند و پدر موشکی ایران به نقل از خانواده ایشان
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌺 بعد از شهادت ایشان ، آقا که به منزل ما تشریف آوردند ، سه ربع از یک ساعت را از شخصیت حاج حسن صحبت کردند و فرمودند : حاج حسن در کار خودش آن قدر سریع و تند پیش میرفت که بعضی مواقع من او را نگه می داشتم و مانع میشدم که جلوتر نروید ...
🔷 به نقل از خانواده ایشان
🌺 در كارهایش خیلی منظم بود.
هیچ وقت چیزی را جا نمیگذاشت .
خیلی رؤوف بود.
یك داد سر كسی نمیزد.
به اطرافیانش بسیار محبت میكرد. به من خیلی محبت داشت. شاید باور نكنید ، اما میآمد من را میبویید و میبوسید ، مثل كسی كه گلی را بو میكند ، من را میبویید. میگفت : همه افتخار من این است كه مادری فداكار مثل تو دارم. به من میگفت: هر چیزی كه لازم داری و میخواهی به من بگو ، چرا به بچههای دیگرت می گی؟
بگذار این اجر به من برسد.
من ذرهای ناراحتی از این پسرم ندارم، مانند یك پسر هیجده ساله، شیرین زبان و خندان بود ...
ایشان چند خوبی داشت كه من در آن شبی هم كه حضرت آقا زحمت كشیدند و به منزل ما تشریف آوردند ، وقتی از من خواستند كه درباره خصوصیات پسرم صحبت كنم ، همین خوبیها را گفتم.
یكی این كه به شركت در نماز جمعه پایبند بود. من یاد ندارم كه نماز جمعه ایشان ترك شده باشد.
دیگر آن كه عصرهای جمعه كه معمولاً فرزندان و نوهها و عروسهایم هم در منزل ما بودند ، او هم میآمد و دعای سمات میخواند. بعد از دعای سمات ، حدیث كساء را میخواند و خیلی خوب تفسیر میكرد.
حسن آقا همیشه موفق بود.
در زندگی ذرهای از كمك به مستضعفان غفلت نمیكرد.
از دعا و اشك برای حضرت سیدالشهدا (ع) جدا نمیشد.
حسن آقا از اولِ جوانی به نماز اول وقت و نماز جماعت خیلی علاقه داشت.
سعی میكرد در هر جایی كه هست ، نماز جماعت تشكیل بدهد.
امام جماعت محل كارش هم بود و در منزل هم امام جماعت ما بود.
صبحها یك ساعت مانده به اذان صبح از خواب بلند میشد.
بعد از نماز صبح ، زیارت عاشورا را از حفظ میخواند.
بعد برای ورزش یا پیاده روی میرفت بیرون ، روزش را این طور شروع میكرد...
🔷 راوی : مرحومه فاطمه جلیلی ، مادر شهیدان تهرانی مقدم
🌺 حاج حسن آقا هر وقت به دیدن مادر میآمد ، دست او را میبوسید و میگفت : اینجا بهشت است ! همه ما را هم توصیه میكرد دست مادرمان را ببوسیم ، ما افتخار نوكری مادرمان را از حاج حسن آقا یاد گرفتیم ...
🔷 حاج محمد برادر شهید
🌺 پدرم فردي نظامی بود ، اما ما اطلاع زيادی از كار او نداشتيم ، چون كار را با تمام سختی و مصائبش در پشت در خانه می گذاشت و تنها به عنوان پدری دلسوز وارد خانه می شد.
اين يكی از ويژگی های عالی پدرم بود كه تا زمان شهادت وی ، سختی كار و فشار محيط كارش را به منزل منتقل نكرده بود. تواضع و اخلاص پدر ، از ويژگی های منحصر به فرد او بود.
برايم جالب بود كه بعد از شهادت پدرم ، فهميدم در طول زندگی اش گروه های سنی متفاوتی را در جبهه و پشت جبهه تحت تاثير رفتارش قرار داده بود . اين را از صحبت های متفاوت افراد و بعد از شهادت وی متوجه شدم...
نماز اول وقت برای پدرم در حکم اوجب واجبات بود . تحت هیچ شرایطی نماز اول وقتش به تأخیر نمی افتاد.
اگر امکانش بود ، خودش را به مسجد میرساند . اگر نه ، هر جا که بود ( تأکید و تکرار میکند : هرجا که بود ) به سرعت گوشهای مشغول نماز میشد.
در مسافرتها ، همیشه زیراندازی پشت ماشین داشتیم که رأس اذان ، آن را کنار جاده پهن میکردیم و همراه پدر به نماز می ایستادیم.
نماز جمعه هم رکن دیگر خانه ما بود.
برای پدر این که ما به نماز جمعه نرویم ، به هیچ وجه تعریفشده نبود. هر طور بود ، هر جمعه همگی به مراسم نماز جمعه میرفتیم . تا یاد دارم ، این سنت در خانه مان بوده است ...
همیشه می گفت : کاری که ما میکنیم ، خیلی حساس است و اهمیت دارد و اصلاً صرف ایران نیست که از این کار استفاده کند . اعتقاد داشت این موشکها در واقع اختراع شیعه است و میگفت : میخواهم روی این موشک ها بزنم « ساخت شیعه » و به اذن خدا و کمک اهل بیت (ع) کاری خواهیم کرد که آیندگان خواهند فهمید چقدر اهمیت دارد.
در جواب بچه ها که از او میپرسیدند : چرا بابای همه را تلویزیون نشان میدهد ، اما شما را نشان نمیدهد؟ ... هیچ وقت نمیگفت که همه این کارها ، کار ماست . تنها چیزی که این اواخر میگفت ، این بود که ؛ ما کاری داریم میکنیم که امیدواریم به واسطه آن ، مقدمات ظهور فراهم شود، وقتی حضرت بقیة الله(عج) تشریف بیاورند، شاید از این ابزار استفاده کنند.
اگر شما صبور باشید ، در اجر این کار شریک خواهید بود و ما از این حرفها انرژی زیادی میگرفتیم ...
🔷 به نقل از همسر و فرزندان ایشان
📚 کتاب ذوالفقار ولایت - ناصرکاوه
🇮🇷 هیأت رزمندگان غرب تهران