🌸خاطره امربه معروف
🌼امروز به همراه پدر و مادر و همسرم رفته بوديم واسه كار اداري .
بيرون اداره منتظر همسرم بوديم يه خانمي به ما نزديك شد كه حجاب خوبي نداشت منم كه پدرم همراهم بود چون ميدونستم ايشون مخالف تذكر دادنه 🙈 😞 ولي باز از خدا كمك خواستم و مقتدرانه و البته با مهربانی تذكرم رو به اون خانوم دادم
ایشونم گفت : چشم
ولي آخرش پدرم رسید كنارم و بهم گفت : چيكار به مردم داريد ؟!!
فقط سكوت كردم .
بعد از يك دقيقه همون خانم با يه حجاب و پوشش خيلي خوب اومد سمت ما شوكه شدم فكر كردم ميخواد تيكه بندازه اما نه .. 😍 خدا رو شكر 🙏 اومد با يه لحن دوستانه كه حاكي از تشكر هم بود از من و خانواده ام چند تا سؤال و آدرس پرسيد و رفت .
خلاصه تو دلم گفتم : خدايا ممنونتم 😘 كه جلوي بابام ....
اصلا خود بابامم تعجب كرد و فهميد كه تا حالا معني تذكر دادن رو خوب نفهميده ( اگر از روي محبت باشه ان شآلله جواب ميده )
قربون شهدا برم هميشه بهشون متوسل ميشم نتیجه میگیرم 🌹
#ارسالی_اعضا
#خاطرات_آمرین
🌸
@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓