﷽ ---- در خانه امام حسن علیه السلام خدمت میکرد. روزی شاخه گلی نزد امام آورد و به نشانه ارادت و محبت ، و نه از سر تقاضا و حاجت، تقدیم کرد. حضرت کریم -و ٱبنُ الکریم- گــ🌷ـل را گرفت و به کنیز فرمود: «تو را در راه خــدا آزاد کردم» . . . . یـابـنَ زهـراء! تمام کوله بار اعمالم را بگـردم، حتی شاخه گلی ندارم تقدیمتان کنم... مسکینم، نادارم، از پاافتاده و خسران‌زده ام... اما شما کریم اهـل‌بیـت نامیده شدید زیرا بی‌حسابــــ می‌بخشیدید، در مقابل هیچ، به غیر مستحق، بهترین‌ها را اعطاء می‌کردید؛ می‌شود امشب به واسطه همین مِـهری که از پدرتان عـلی، از مادرتان فـاطمـه، از برادرتان حُـســـیـن، علیهمُ‌السَّلام، در دل من است، مرا در راه خدا آزاد کرده و خادمه خود کنید؟....... ✍ هـجرتــــــــــــ @hejrat_kon @dr.mother8 پی‌نوشت: عنهم عليهم السلام : إنّا لَنُعطي غَيرَ المُستَحِقِّ حَذَراً مِن رَدِّ المُستَحِقِّ (بحار الانوار)