مأمون گفت: والله اگر از این انگور نخورید من شما را نمی‌گذارم از این مجلس به سلامت بیرون بروید. این تهدید، تهدید کشته شدن بود. چه آقا انگور را بخورد، چه با شمشیر کشته بشود، اما فقط برای خاطر اسلام مظلومیت را خرید. دید اگر این جنایتکار این کار را بکند دیگر بعداً حرمتی برای اسلام نمی‌ماند. شیعه به خونخواهی برخواهد خواست و وضع هم وضعی نیست که شیعه بتواند پیش ببرد. امام علیه‌السلام پیش بینی کرد که مأمون همه شیعه را تصفیه خواهد کرد، لذا برای حفظ جان شیعه، برای حفظ جان شیعیان، مظلومانه آن انگور را تناول کرد. چند دانه از آن انگور خورد و از جا برخاست. جنایتکار پشت سر آقا به راه افتاد. گفت: پسرعموجان! کجا می‌روی، حالا خدمت‌تان بودیم. آقا فرمود: به همان جایی که تو مرا فرستادی. منبع: زبور اشک، ج۲، ص ۱۱۱ و ۱۱۲ https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4 الا لعنة الله علی القوم الظالمین صلی الله علیک یا امام الرئوف اما آقا جان، یا ابالحسن الرضا خودتون به ریان بن شبیب سفارش گریه بر جد غریب تون رو کردید. مولاجان، اگر من شاعر بودم، یک دو بیتی مینوشتم در قیاس این دو صحنه: وقتی شما به شهادت رسیدید، عشق و بصیرت زن های طوس کار رو به جایی رسوند که این زن ها مهریه خودشون رو به شوهرانشون بخشیدن و در تشییع پیکر شما حاضر شدن. آقاجان، این زن ها انقدر گُل بر تابوت شما ریختن که وقتی خواستن تدفین رو انجام بدن، باید این گُل ها رو کنار میزدن… اما مولای من، بر عمه بزرگوار شما چه گذشت وقتی به گودال قتلگاه اومد ، هرچه گشت پیکر برادر رو پیدا نکرد؛ تا جایی که از حلقوم بریده صدا اومد «اُخَیَّ، الَیَّ» خواهرم بیا اینجا، من اینجا هستم. زینب کبری سلام الله علیها اومد، انقدر نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها رو کنار زد تا بالاخره پیکر پاره پاره برادر رو… 😭 لا یوم کیومک یا اباعبدالله و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین ❤️‍🔥🖤 @hejrat_kon