دلم میخواد یه دنیا بزنم اینجا نه از زیادی مشغله‌ها - که بخشی‌ش رو برا آزاد شدن ذهنم نوشتم رو کاغذ - ازینکه چرا باید تو این ۳-۴ هفته باقیمونده با این سختی از خونه برم بیرون 😭 هرروز بیرون رفتن برام یه عذابه. و پتانسیلشو دارم بیام تا شب اینجا غرغر بنویسم! دلم میخواست این چند هفته تا تولد نی‌نی رو تو خونه بمونم😢 بابا مگه آدم چقد توان داره😩😭 وقتی حتی راه رفتنت هم به سختیه… آره میشه مرخصی گرفت ولی دانشجوها و شاغل ها میدونن هرچقد از این طرف مرخصی بگیری، از اون طرف زودتر باید برگردی. تازه این مال بقیه مشاغل و رشته‌هاست. تو رشته بی‌رحم و بی‌ملاحظه پزشکی - که هیچ توجهی به ساختارهای وجودی آدم ها و زنانگی زن‌ها و نقش‌های خانوادگی افراد نداره- اگر بیشتر از دو ماه مرخصی بگیری برا زایمان کلا یک سال کامل از درسِت عقب میفتی! یعنی دیگه اجازه‌ی دادن اون امتحانی که باعث ارتقاء از سالی به سال بعد میشه رو نداری… بنابراین من باید این دو ماهم رو تا حد ممکن نگه دارم برا بعد زایمان… البته میشه مرخصی بیشتر از دو ماه هم گرفت ولی گفتم که، یک سال عقب میفته آدم. نه اینکه این عقب افتادن برا من خیلی موضوعیت داشته باشه ها، نه. که اگر داشت خیلییی راحت و با طیب خاطر و آرامش روان، چندین سال ادامه تحصيل رو به تعویق نمینداختم و به قول بعضییی، از بقیه عقب (!) نمیموندم. اما خب جزئیاتی داره که توضیحش سخته و لزوم نداره (نهایتا هم شاید مرخصی کامل گرفتم…) بگذریم مهم اینه که الان خیلی سختم اومده و داره سخت میگذره… ☹️ همین فقط دلم میخواد این یک ماه بگذره… با اونهمه کاری که تو این مدت باید انجام بدم… طوری که خود زایمان (از بیمارستان و دکتر و فکر به جزئیات و...) شده فرع زندگی‌م و «هرچه پیش آید خوش آید»… شبیه خیلی دیگه از همکارام، تحت فشار درس و کارهایی که زن رو دیدن و میخوان… @hejrat_kon فهرست پایین: غذاهایی که به نظرم خوشمزه یا مقوی یا هوسانه اومد. برا مامانم که دارن میان خونه‌مون. که با هم ان‌شاء‌الله ادامه درمان رو پیگیری کنیم. به دعای شما