حکایت‌‌کده
🔅🔅🔅🔅🔅🔅 🔺ظهور رذائل‌اخلاقی در کار تشکیلاتی 🔝تا اذان ظهر نیم ساعت مونده بود. در نمازخانه‌ی دانشگاه ن
🔻ادامه از بالا🔺 گفتم بذار یه مثال ساده برات بزنم. «یه استخر آب رو درنظر بگیر که گل و لای در اعماقش ته‌نشین شده. اگه کسی ظاهر استخر رو ببینه، میگه عجب آب زلالی داره و چقدر تمیزه!! ولی اگه با یه چوب، ته استخر رو بهم بزنی، میبینی که به تدریج آب آلوده شد و دیگه زلال نیست. این آلودگی‌ها که با زدن چوب به‌وجود نیومد. قبل از برخورد چوب هم وجود داشت اما الان به واسطه چوب ظهور پیدا کرد.» 🔹گفت: «پس تکلیف من چیه؟ مسئول بسیج بمونم و غرور داشته باشم؟!» گفتم: «نه... مسئول بسیج باش ولی سعی کن در دل همین فعالیتهای اجتماعی، با نفست مبارزه کنی. با فرار کردن از امتحان که ریشه‌ی مشکلات اخلاقی حل نمیشه، هر جای دیگه هم بری باز هم این رذیله همراهت هستش... بهترین کار اینه که همه‌مون با یک حالت اضطرار از خدا کمک بخوایم تا توفیق بده قبل از اینکه در قیامت بالإجبار عیب‌هامون رو متوجه بشیم، در همین دنیا با اختیار خودمون مشغول عیب‌یابی نفس بشیم و خودمون رو بشناسیم... 🆔️ @hekayat_kade